saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

آفتابگردان ترین

وقتی که نیستی ، پرنده ی خیالم به سرش میزند که خود را حلق آویز کند از دار دلتنگی ات ! به دادش نمیرسی ؟

نوشته‌ای از بهرام رادان در سوگ عسل بدیعی

نوشته‌ای از بهرام رادان در سوگ عسل بدیعی
***************************
عسل بانو

تو این هیاهوى رفتنت، حرفاى مردمى که عاشقانه دوستت دارن و چرندیات یه سرى جاهل، بى اختیار یاد خاطره اى افتادم مربوط به نوروز ١٣٨٢، سر صحنه شمعى در باد( که اونموقع اسمش بود: سوداى پرواز)

تقریبا سه هفته از فیلمبردارى میگذشت و ما کماکان به دنبال بازیگر دختر بودیم. تعداد زیادى رو در نظر داشتیم ولى هیچکدوم جدى نبودند، یادمه که توى پیاده روى خیابان ولیعصر، نزدیک میرداماد،تو خلوتى تهرون تو روزاى اول بهار، با خانم درخشنده راه میرفتیم و اسامى رو مرور میکردیم که یهو من اسم تو رو آوردم،
وقتى خانم درخشنده دلیلم رو پرسیدن،گفتم، عسل بدیعى انگار واقعا خود این نقشه! آسمانیه و هیچ بدى در عمق چشماش نیست، درست مثل دختر قصه ما.
حالا از اونموقع دقیقا ده سال میگذره و بیشتر از همیشه مشخص شد که روح پاک تو تا چه اندازه به کالبد خاکى این دنیا متصل نبود، که تا چه اندازه تو سوداى پرواز داشتى.

عسل بانو

مطمئنم که در اون دیار خوشحالترى ،
سلام من رو به همه برسون به خصوص خسرو شکیبایى که دلم تنگه براى اون خش صداش و على حاتمى و فردین و خلاصه هر کسى که مثل خودت اینجا نیست ،ولى یاد و خاطره ش ثبته تو تاریخ این سرزمین.

به امید دیدار همکار نازنین.

بهرام.


۱۳۹۲/۱/۱۷
نوشته‌ای از بهرام رادان در سوگ عسل بدیعی
***************************
عسل بانو

تو این هیاهوى رفتنت، حرفاى مردمى که عاشقانه دوستت دارن و چرندیات یه سرى جاهل، بى اختیار یاد خاطره اى افتادم مربوط به نوروز ١٣٨٢، سر صحنه شمعى در باد( که اونموقع اسمش بود: سوداى پرواز)

تقریبا سه هفته از فیلمبردارى میگذشت و ما کماکان به دنبال بازیگر دختر بودیم. تعداد زیادى رو در نظر داشتیم ولى هیچکدوم جدى نبودند، یادمه که توى پیاده روى خیابان ولیعصر، نزدیک میرداماد،تو خلوتى تهرون تو روزاى اول بهار، با خانم درخشنده راه میرفتیم و اسامى رو مرور میکردیم که یهو من اسم تو رو آوردم،
وقتى خانم درخشنده دلیلم رو پرسیدن،گفتم، عسل بدیعى انگار واقعا خود این نقشه! آسمانیه و هیچ بدى در عمق چشماش نیست، درست مثل دختر قصه ما.
حالا از اونموقع دقیقا ده سال میگذره و بیشتر از همیشه مشخص شد که روح پاک تو تا چه اندازه به کالبد خاکى این دنیا متصل نبود، که تا چه اندازه تو سوداى پرواز داشتى.

عسل بانو

مطمئنم که در اون دیار خوشحالترى ،
سلام من رو به همه برسون به خصوص خسرو شکیبایى که دلم تنگه براى اون خش صداش و على حاتمى و فردین و خلاصه هر کسى که مثل خودت اینجا نیست ،ولى یاد و خاطره ش ثبته تو تاریخ این سرزمین.

به امید دیدار همکار نازنین.

بهرام.

@[128802320518572:274:Bahram Radan]
@[163863730307037:274:حمایت از هنرمندان سبز]
۱۳۹۲/۱/۱۷

وقت چیدن گردوها

 فیلم "وقت چیدن گردوها" به کارگردانی ایرج امامی و بازی پارسا پیروزفر و لادن مستوفی 

درباره فیلم
'وقت چیدن گردوها' یکی از فیلم هایی است که در ایران هنوز اجازه نمایش ندارد. شاید یک دلیل مهم آن به تصویر کشیدن احساسات یک طلبه جوان بوده است. آن هم طلبه ای که عاشق یک دخترجوان شده است. این موضوع همیشه در جمهوری اسلامی برای فیلم سازها جزو موارد حساس بوده و از حریم های معمولا مشکل ساز برای ورود فیلم سازها به حساب می آید.
در فیلم 'وقت چیدن گردوها' ایرج امامی سازنده این فیلم به سراغ یک طلبه جوان رفته که به مکانی مقدس در یک روستا سفر می کند و در آنجا به دختر متولی آنجا دل می بندد.

ویژگی فیلم
فیلم 'وقت چیدن گردوها' داستانی عاشقانه در بستری آمیخته به دنیای جهل و خرافات است. ساختن این نوع فیلم ها در ایران معمولا راه رفتن روی لبه تیغ است . از یک طرف داستان سو استفاده از باورهای مذهبی و آیینی مردم در میان است و از سوی دیگر ساختن فیلمی است درباره قشری است که در حال حاضر بر جامعه ایران حکومت می کند یعنی روحانیت. این فیلم در سال ۱۳۸۲ ساخته شده و دومین کار بلند سازنده اش در مقام کارگردان است و هنوز اجازه نمایش در ایران را ندارد.

درباره کارگردان
ایرج امامی بازیگر و کارگردان تئاتر سینما و تلویزیون مقیم انگلستان فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانش اموخته دکترای تئاتر در دانشگاه ادینبورگ در بریتانیاست. وی کار بازیگری را از تئاتر آناهیتا آغاز کرد و کار حرفه ای خود را به عنوان بازیگر نویسنده و طراح دکور و گریم در اداره تئاتر وزارت فرهنگ و هنر ادامه داد. او طی دوران فعالیت هنری اش تاکنون در ده ها نمایش ایرانی و غیر ایرانی در جایگاه نویسنده بازیگر و کارگردان شرکت داشته است. او سالها بعنوان دستیار جان رایت به ساختن فیلم و تئاتر عروسکی در تئاتر فرشته کوچک لندن مشغول بود و در سال ۱۳۶۰اولین فیلم بلند سینمایی عروسکی ایران را با نام 'ابراهیم در گلستان' ساخت و از آن زمان در تولیدات زیادی از تولیدات شبکه های بی بی سی و کانال چهار و ای تی وی انگلستان همکاری داشته است.در کارنامه هنری ایرج امامی یک مجموعه کوتاه پنجاه قسمتی برای تلویزیون .فیلم کوتاه امیرارسلان و تهیه کننده گی فیلم مستند سفر ایرانی (به سفارش زد دی اف / ارته) ، فیلم سینمائی 'وقت چیدن گردوها'. و کارگردانی و تهیه کننده گی فیلم سینمائی 'رو به غروب' (برنده جایزه بهترین فیلم سینمائی جشنواره ماربلا اسپانیا) دیده می شود.




این هفته در آپارات فیلم

بخواب آروم عسل بانو

شعر زیبائی که مریم حیدر زاده عزیز در وصف عسل بدیعی نازنین سروده
........

بخواب آروم عسل بانو
که بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی دنیا
بخواب آروم و بی غصه
کی این درد و یادش میره ؟
سکانس آخرت این نیست
کسی جات و نمیگیره
لالالالا بخواب اما
روزای بی عسل سخته
با پرواز پر از دردت
بهار از یادمون رفته
تو با "پروانه ای در مه"
تو با "دستای آلوده"
عسل بودی،عسل موندی
واسه رفتن ولی زوده
شعر زیبائی که مریم حیدر زاده عزیز در وصف عسل بدیعی نازنین سروده
لطفا به اشتراک بزارید........

بخواب آروم عسل بانو
که بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی دنیا
بخواب آروم و بی غصه
کی این درد و یادش میره ؟
سکانس آخرت این نیست
کسی جات و نمیگیره
لالالالا بخواب اما
روزای بی عسل سخته
با پرواز پر از دردت
بهار از یادمون رفته
تو با

مستان

بیائید تا جمله مستان شویم
ز مجموع هستی پریشان شویم
چو مستان بهم مهربانی کنیم
دمی بی‌ریا زندگانی کنیم
بگرییم یکدم چو باران بهم
که اینک فتادیم یاران زهم
جهان منزل راحت اندیش نیست
ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست...
بیائید تا جمله مستان شویم
ز مجموع هستی پریشان شویم
چو مستان بهم مهربانی کنیم
دمی بی‌ریا زندگانی کنیم
بگرییم یکدم چو باران بهم
که اینک فتادیم یاران زهم
جهان منزل راحت اندیش نیست
ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست...

مرض عجیبیست!!!!

دلتنگی
مرض عجیبیست!!!!

آدم را
آرام آرام
نا آرام میکند .....

:(
دلتنگی
مرض عجیبیست!!!!

آدم را
آرام آرام
نا آرام میکند .....

:(

دلم

دلم برای روزهایی تنگ است که می دانم دیگر باز نخواهند گشت..
برای چیزهایی که دیگر هیچ گاه به دست نخواهم آورد،
برای انسانهایی که دیگرحضورشان را احساس نخواهم کرد،
برای فرصتهایی که دیگر هیچ گاه تکرار نخواهندشد..

دلم تنگ خواهد شد...

:(
دلم برای روزهایی تنگ است که می دانم دیگر باز نخواهند گشت..
برای چیزهایی که دیگر هیچ گاه به دست نخواهم آورد،
برای انسانهایی که دیگرحضورشان را احساس نخواهم کرد،
برای فرصتهایی که دیگر هیچ گاه تکرار نخواهندشد..

دلم تنگ خواهد شد...

:(

چراغ چشم*****************


‫تو کیستی ، که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایقی ، سر گشته ، روی گردابم
تو در کدام سحر ، سوار بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاهی
کدام نشاء دویده است از تو در تن من
که ذره های وجودم تو را می بینند
به رقص می آیند
سرود می خوانند
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر
ترا به هر چه تو گویی ، به عشق سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته است
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .‬

آفتابگردان ترین

همیشه اول فصل بهار می خندم

تو دیده ای چقدَر بی قرار می خندم

ولی نیامدی امسال ، حال من خوش نیست

عجیب نیست که بی اختیار می خندم

خبر رسیده که عاشق شدی ، نمی دانی

به حال و روز خودم زار زار می خندم

پرنده ای که قفس در بهار را می خواست

پریده است برای چه کار ؟ [ می خندم ]

به زیر بال و پرم زرد زرد می افتند

به روی شاخه ی شان قار قار می خندم

خبر رسیده که مردی گرفته دستت را

خبر رسیده که من داغدار می خندم ؟

خبر رسیده که اشکی نمانده در چشمم ؟

خبر رسیده که در شوره زار می خندم ؟

خبر رسیده که یک شهر دور من جمعند ؟

خبر رسیده که دیوانه وار می خندم ؟

خبر رسیده ...؟ رسیده...؟ بگو دِ لامصب
بگو دِ ... تف به تو ای روزگار
می خندم...

به خنده های مکرر که گریه می پاشند

به این ردیف سمج چند بار می خندم

چهار پایه ی دنیا هُلم نمی دهد و ...

نه مثل حلقه ی بالای دار می خندم

به جای اسم تو بمبی تهِ تهِ قلبم

4 ، 3 ، 2 و یک / انفجار ....

محمد ارثی زاد

رمز نو شدن

رمز نو شدن را باید دانست وگرنه بهار یک فصل تکراریست
رمز نو شدن را باید دانست وگرنه بهار یک فصل تکراریست

قلب عسل

قلب عسل بدیعی در بدن دیگری خواهد تپید

خانواده عسل با یک تصمیم زیبا و خیرخواهانه تمامی اعضای مورد نیاز وی را به بیماران محتاج بخشیدند.
رضا داوود نژاد بازیگر خوب سینما و شوهر خواهر عسل بدیعی، با رد هرگونه مسمومیت و یا استفاده از مواد مخدر توسط عسل، خبر پیوند اعضای درونی وی منجمله، قلب، ریه، کبد و کلیه ها را اعلام کرد و همزمان مجید درگاهی، مسئول هماهنگ کننده تیم پیوند اعضا بیمارستان مسیح دانشوری در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت:
علت مرگ طی بررسی‌های اولیه پارگی عروق مغزی و به دنبال آن خونریزی مغزی مشخص شده است و ایست تنفسی وی در این وضعیت مزید برعلت شد و وی سپس برای اهدای اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد."

به گفته آقای درگاهی مرگ مغزی وی توسط ۴ متخصص و افزون برآن نماینده قوه قضائیه و پزشک قانونی تایید شده است و طبق موافقت خانواده وی و هم چنین در خواستش برای اهدا اعضایش، همه اعضای داخلی از جمله کلیه، کبد، قلب و ریه‌ی وی اهدا خواهد شد.
عمل جراحی اهدای عضو خانم بدیعی روز چهارشنبه در بیمارستان مسیح دانشوری انجام می‌شود.

اولین نقش عسل بدیعی در فیلم بودن و نبودن ساخته کیانوش عیاری بود که داستان آن درباره اهدای عضو به بیماران نیازمند بود.

دست اندرکاران برنامه کلوزآپ ضمن عرض تسلیت به خانواده عسل و جامعه هنری کشور، اتخاذ این تصمیم زیبا و خداپسندانه را به خانواده او تبریک گفته و آرزوی طول عمر برای سایر بستگان خانم بدیعی را دارند.

باشگاه خبرنگاران-کلوزآپ
قلب عسل بدیعی در بدن دیگری خواهد تپید

خانواده عسل با یک تصمیم زیبا و خیرخواهانه تمامی اعضای مورد نیاز وی را به بیماران محتاج بخشیدند.
رضا داوود نژاد بازیگر خوب سینما و شوهر خواهر عسل بدیعی، با رد هرگونه مسمومیت و یا استفاده از مواد مخدر توسط عسل، خبر پیوند اعضای درونی وی منجمله، قلب، ریه، کبد و کلیه ها را اعلام کرد و همزمان مجید درگاهی، مسئول هماهنگ کننده تیم پیوند اعضا بیمارستان مسیح دانشوری در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت:
علت مرگ طی بررسی‌های اولیه پارگی عروق مغزی و به دنبال آن خونریزی مغزی مشخص شده است و ایست تنفسی وی در این وضعیت مزید برعلت شد و وی سپس برای اهدای اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد.

مسخره نکن !!!

سر به هوا بودنم را مسخره نکن !!!
.
تنهام و چشم امیدم فقط به 
.
" خداست " !!!

سر به هوا بودنم را مسخره نکن !!!
.
تنهام و چشم امیدم فقط به 
.

تقدیم*********************

تقدیم به شما عزیزان :

اولین سرمشق زندگیم ..
فراموش نکردن آنهاییست ....

که همیشه برایم " عزیزند " ......

از یاد نبرند...

خدایا...
.
به فرشتگانت بسپار...
.
در لحضه لحضه ی نیایش خویش...
.
" دوستان" مرا از یاد نبرند...



الهی آمین ♥

روحش شاد

 با خبر شدم که سرکار خانم عسل بدیعی از بازیگران جوان سینمای ایران متاسفانه به دلیل مسمومیت شدید دارویی ایست قلبی و در نهایت فوت کردن .


.....


برای خانواده محترم و دوستان گرانقدرشون از خدا صبر آرزو میکنم و امیدوارم روحشون همیشه در آرامش باشه .


خـیـلـی مــتـاسـفــم ......
امروز با خبر شدم که سرکار خانم عسل بدیعی از بازیگران جوان سینمای ایران متاسفانه به دلیل مسمومیت شدید دارویی ایست قلبی و در نهایت فوت کردن .


.....


برای خانواده محترم و دوستان گرانقدرشون از خدا صبر آرزو میکنم و امیدوارم روحشون همیشه در آرامش باشه .


خـیـلـی مــتـاسـفــم ......

مادر*****************

این تصویر زیباترین و دردناکترین عکس تاریخ شد
آپارتمانی که در آتش و دود گرفتار شده ، و مادری که برای حفظ جان دختر بچه اش او را از پنجره بیرون نگه داشته تا با دود ناشی از آتش خفه نشود.

متاسفانه مادر این کودک بعد از مدتی بعلت خفگی از دود آتش جان سپرد اما نکتهء شگفت انگیز اینجاست که مادر بعد از مرگش بچه رو رها نکرده و ماموران آتش نشانی تونستن بچه رو صحیح و سالم با آن ارتفاع به زمین بیاورند

تسبیح نبودم

من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

جمع کن: رشته ایمان دلم پاره شده است
من که تسبیح نبودم، تو چرا چرخاندی؟

:(
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

جمع کن: رشته ایمان دلم پاره شده است
من که تسبیح نبودم، تو چرا چرخاندی؟

:(

من مستم؟؟؟؟

شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم!
بگفتم خالقا یا رب تو فکر کردی که من مستم؟
کجایی تو؟
چه هستی تو؟
چه میخواهی تو از قلبم؟
تو از مستی چه میدانی؟
تو از قلبم چه میجویی؟

تو فرعون رو خدا کردی.
تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی.
سپردی تیغ بر ظالم.
به مظلومان جفا کردی.
به ان شیطان خونخوارت تو ظلم را عطا کردی.

سپس گفتی مشو کافر؟

تو فکر کردی که من مستم؟؟؟؟
شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم!
بگفتم خالقا یا رب تو فکر کردی که من مستم؟
کجایی تو؟
چه هستی تو؟
چه میخواهی تو از قلبم؟
تو از مستی چه میدانی؟
تو از قلبم چه میجویی؟

تو فرعون رو خدا کردی.
تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی.
سپردی تیغ بر ظالم.
به مظلومان جفا کردی.
به ان شیطان خونخوارت تو ظلم را عطا کردی.

سپس گفتی مشو کافر؟

تو فکر کردی که من مستم؟؟؟؟

آفتابگردان ترین

تو کیستی که من این گونه مصرانه
در رویاهایم ردپایت را دنبال می کنم؟
تو کیستی که اینچنین مصرانه
به تار و پود من پیچیده ای؟
چنان که خلاصی از تو
جز
با پروانه شدن
ممکن نیست ...

آرش مرادی

سلکشن آهنگ ها با من... ماشین با من...
جاده‌اش با من...
صدای بلند پخش و سرعت بالا توی جاده با من...
پایین دادن شیشه‌‌ی سمت تو و پیچیدن باد لای موهای تو با من...
جنگل خیس و بارون خورده با من...
... جمع کردن هیزم با من...
درست کردن آتیش با من...
املت دونفره با من...دوباره جاده با من...
دیوونه بازی ها با من...شکلک در آوردن ها با من...
سیگار با من..
.شراب،ویسکی،ودکا،عرق سگی، هرچی که بخوای با من...
مستی با من...
خاموش کردن پخش و واست خوندن با من...
دریا با من...غروب با من...
دوباره آتیش درست کردن با من...
ماهی سیخ کشیدن با من...واست لقمه گرفتن با من...
گرم کردنت با من...بوسیدنت با من...مست کردنت با من...
توی بغل گرفتنت کنار آتیش رو به دریا با من...خوابوندنت با من...
تا صبح آتیش روشن نگه داشتن با من...
صبح واسه دیدن طلوع خورشید بیدار کردنت با من...
یه دنیا خاطره و حس خوب برات ساختن با من...

"فقط بودن با تو، فقط بودن از تو، فقط بودن!"
.
.
.

آرش مرادی

تو کیستی


‫تو کیستی ، که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایقی ، سر گشته ، روی گردابم
تو در کدام سحر ، سوار بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاهی
کدام نشاء دویده است از تو در تن من
که ذره های وجودم تو را می بینند
به رقص می آیند
سرود می خوانند
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر
ترا به هر چه تو گویی ، به عشق سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته است
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .‬

آرامش

آخرین پنج شنبه ساله
امیدوارم روح همه عزیزایی که دیگه بینمون نیستن آرام باشه...
آمین...
آخرین پنج شنبه ساله
امیدوارم روح همه عزیزایی که دیگه بینمون نیستن آرام باشه...
آمین...

آفتابگردان ترین

طفلک پســــــرم باز مجابش کردم

بی شام به زور قصه خوابش کردم

ناگاه کبوتری به خوابش آمد

ناچار گرفتم و کبابش کردم

---------------

مانند همیشه چشمهایـــم به در است

بر سفره ی ما جگر نه خون جگر است

ته مانده ی سفره ی شما را آورد

آری پدرم مورچه ی کارگـــر است


جلیل صفربیگی

" ستایش - مرتضی پاشایی "

دوباره نم نم بارون، صدای شرشر ناودون
دل بازم بیقراره

دوباره رنگ چشاتو، خیال عاشقی با تو
این دل آروم نداره نداره نداره

شبامو و خواب نوازش، دوباره هق هق و بالش
گریه یعنی ستایش…

ستایش تو و چشمات، دلم هنوز تو رو میخواد
دل بازم پر زده واسه عطر نفس هات

اتاقم عطر تو داره، دلم گرفته دوباره
کار من انتظاره

یه عکس و درد دلامو، میریزه اشک چشامو
غم تمومی نداره نداره نداره

صدای باد و کوچه، داره تو خونه میپیچه
قلبم اروم نمیشه

بغل گرفتمت انگار، دوباره خواب و تکرار
باز نبودی من تکیه دادم به دیوار

ستایش یعنی دیوونگی هام، شبیه حس خوب تو دل ما
نگاه کن تو چشای بی قرارم

چقدر این لحظه ها رو دوست دارم
تصور میکنم پیشم نشستی

چقدر خوبه چقدر خووبه که هستی
ستایش یعنی این حسی که دارم
نمیتونم تو رو تنها بزارم

" ستایش - مرتضی پاشایی "



دوباره نم نم بارون، صدای شرشر ناودون
دل بازم بیقراره

دوباره رنگ چشاتو، خیال عاشقی با تو
این دل آروم نداره نداره نداره

شبامو و خواب نوازش، دوباره هق هق و بالش
گریه یعنی ستایش…

ستایش تو و چشمات، دلم هنوز تو رو میخواد
دل بازم پر زده واسه عطر نفس هات

اتاقم عطر تو داره، دلم گرفته دوباره
کار من انتظاره

یه عکس و درد دلامو، میریزه اشک چشامو
غم تمومی نداره نداره نداره

صدای باد و کوچه، داره تو خونه میپیچه
قلبم اروم نمیشه

بغل گرفتمت انگار، دوباره خواب و تکرار
باز نبودی من تکیه دادم به دیوار

ستایش یعنی دیوونگی هام، شبیه حس خوب تو دل ما
نگاه کن تو چشای بی قرارم

چقدر این لحظه ها رو دوست دارم
تصور میکنم پیشم نشستی

چقدر خوبه چقدر خووبه که هستی
ستایش یعنی این حسی که دارم
نمیتونم تو رو تنها بزارم

خالی

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

:(
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

:(

آفتابگردان ترین


!
عشق را با همـه شیرینـــی و شورانگیزی

لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد

11ماه گذشت

11ماه گذشت
بعضیا دلشون شکست...
بعضیا دل شکوندن...
خیلیا عاشق شدن و خیلیا تنها...
خیلیا از بینمون رفتن خیلیا بینمون اومدن
گریه کردیمو خندیدیم
زندگی در جهت یا خلاف ارزوهامون گذشت
فقط چند روزه دیگه از همه اون خاطره ها مونده
امیدوارم سالی که پیش رو داریم آغاز روزهایی باشد که آرزو داریم...

مترسک

بر سر مزرعه ی سبز فلک
باغبانی به مترسک می گفت :
دل تو چوبین است…
و ندانست که از زخم زبان
دل چوب هم می شکند…

:(
بر سر مزرعه ی سبز فلک
باغبانی به مترسک می گفت :
دل تو چوبین است…
و ندانست که از زخم زبان
دل چوب هم می شکند…

:(

مرا دریاب!

سراغم را نمیگیری ، 
چه شد افتادم از چشمت ؟.
منم فانوس لبخندت ،
غرورت ، گریه ات ، خشمت.اسیرم ، خسته ام ، سیرم.
مرا دریاب! میمیرم...

:(
سراغم را نمیگیری ، 
چه شد افتادم از چشمت ؟.
منم فانوس لبخندت ،
غرورت ، گریه ات ، خشمت.اسیرم ، خسته ام ، سیرم.
مرا دریاب! میمیرم...

:(

موبایل

وقتی که می خواهید با موبایل به کسی زنگ بزنید , تا زمانی که ارتباط بر قرار نشده و شخص در آن طرف خط شروع به صحبت نکرده , موبایل را نزدیک گوش خود نگیرید , زیرا در این مدت موبایل از بیشینه ی توان برای فرستادن سیگنال که معادل با دو وات یا 33 دسی بل است , استفاده می کند , لطفاً از گوش چپ خود برای صحبت کردن با موبایل استفاده کنید , چون اگر از گوش راست خود استفاده کنید , ممکن است مستقیماً تأثیرزیان آور بر روی مغز بگذارد , این یک حقیقت است که توسط تیم پزشکی آپولو اثبات شده است .
لطفاً این پیام را برای همۀ عزیزانتان SHARE کنید ....
سپاس که به‌‌‌ فکر عزیزان خود هستید ♥
وقتی که می خواهید با موبایل به کسی زنگ بزنید , تا زمانی که ارتباط بر قرار نشده و شخص در آن طرف خط شروع به صحبت نکرده , موبایل را نزدیک گوش خود نگیرید , زیرا در این مدت موبایل از بیشینه ی توان برای فرستادن سیگنال که معادل با دو وات یا 33 دسی بل است , استفاده می کند , لطفاً از گوش چپ خود برای صحبت کردن با موبایل استفاده کنید , چون اگر از گوش راست خود استفاده کنید , ممکن است مستقیماً تأثیرزیان آور بر روی مغز بگذارد , این یک حقیقت است که توسط تیم پزشکی آپولو اثبات شده است .
لطفاً این پیام را برای همۀ عزیزانتان SHARE کنید ....
سپاس که به‌‌‌ فکر عزیزان خود هستید ♥

آفتابگردان ترین

پاگیر شده‌ام
پاگیر مذهبی تازه
که حرمت آفتاب را لکه‌دار! نه
و عصمت عشق را
بی هیچ کدورتی
در رنجش عصر پنج‌شنبه‌ها
می‌بخشد به اولین سلام

محمود

محمود که عکس میگیرفتی همه عمر
دیدی که چگونه عکس، محمود گرفت ...
محمود که عکس میگیرفتی همه عمر
دیدی که چگونه عکس، محمود گرفت ...

خیام

از آمــــــدن بهــــــــــــار و از رفتـــن دی
اوراق وجـــود ما همــی گــــــردد طــــی

مِـــی خورد مخور اندوه که فرمود حکیـــم
غمـهای جهـــان چو زَهر و تریـاقش مـِــی

خیــــــــــــــــــــــاماز آمــــــدن بهــــــــــــار و از رفتـــن دی
اوراق وجـــود ما همــی گــــــردد طــــی

مِـــی خورد مخور اندوه که فرمود حکیـــم
غمـهای جهـــان چو زَهر و تریـاقش مـِــی

خیــــــــــــــــــــــام

خاکم نکن

خدایا تا پاکم نکردی , خاکم نکن ...
خدایا تا پاکم نکردی , خاکم نکن ...

الهـــــــــــــــــــی آمیــــــــــــن <3الهـــــــــــــــــــی آمیــــــــــــن ♥



عبید زاکانی

قومــــــی زپی مــــــذهب و دیــــــن می‌سوزند
قومــــــی زبــــــرای حورعیــــــــــــن می‌سوزند
من شاهد و مــــــــــی دارم و باغی چو بهشت
ویشان همه در حســـــــــــرت این می‌سوزند!!!

عبید زاکانی

آفتابگردان ترین

کسی از حضرت علی (ع) پرسید: یا علی آیا خدا را به چشم دیده ای؟
فرمود: چگونه می توانم کسی را بپرستم که او را ندیده باشم؟

مهدی سهیلی

به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز !!!

اگر خدا طلبی،

خدا در اشک یتیمان رفته از یاد است.!

خدا در آه غریبان خانه بر باد است.!

اگر خدا خواهی ،

درون بغض زنان غریب، جای خداست.!

دل شکسته هر بینوا سرای خداست .!

..................................................................
(مهدی سهیلی)


به من مگو که خدا را ندیده ام هرگز !!!

اگر خدا طلبی،

خدا در اشک یتیمان رفته از یاد است.!

خدا در آه غریبان خانه بر باد است.!

اگر خدا خواهی ،

درون بغض زنان غریب، جای خداست.!

دل شکسته هر بینوا سرای خداست .!

..................................................................
(مهدی سهیلی)


♥BAHAR♥

دعایت میکنم

دعایت میکنم هر شب به عطر میخک و مریم
الهی در دلت هرگز نباشه غصه و ماتم
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند




دعایت میکنم هر شب به عطر میخک و مریم
الهی در دلت هرگز نباشه غصه و ماتم
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند



دوستااااااای عزیز و مثل همیشه مهربون  شبتون طلایی


♥BAHAR♥

ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ

ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ |:
ﮔﻮﮔﻮﺵ: ﻓﺎﺋﻘﻪ ﺁﺗﺸﯿﻦ
ﻫﺎﯾﺪﻩ: ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﺩﺩﻩ ﺑﺎﻻ
ﻣﻬﺴﺘﯽ .: ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺩﺩﻩ ﺑﺎﻻ
ﺣﻤﯿﺮﺍ .: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻓﺸﺎﺭﯼ
ﺍﺑﯽ : ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺣﺎﻣﺪﯼ
ﺩﻟﮑﺶ :ﻋﺼﻤﺖ ﺑﺎﻗﺮﭘﻮﺭ ﺑﺎﺑُﻠﯽ
ﺳﻮﺳﻦ : ﮔﻞ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻃﺎﻫﺮﺧﺎﻧﯽ
ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ )ﺭﭘﺮ ( ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﻫﯿﭽﻜﺲ: ﺳﺮﻭﺵ ﻟﺸﻜﺮﯼ
ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺨﺘﻪ:ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺨﺘﺎﺭﯼ
ﺭﺿﺎﯾﺎ: ﺍﻣﯿﺮﺭﺿﺎ ﻃﺎﺭﯼ
ﯾﺎﺱ: ﯾﺎﺳﺮ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ
ﺗﺘﻠﻮ:ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻘﺼﺪﻟﻮ
ﻋﻠﯿﺸﻤﺲ: ﻋﻠﯽ ﺷﻤﺲ
ﺳﺎﺳﯽ ﻣﺎﻧﻜﻦ : ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺣﯿﺪﺭﻱ

میشه پرنده باشی

میشه پرنده باشی اما رها نباشی
میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی

حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست
اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی
...
ترسیده باشی از کوچ اوج و ندیده باشی
واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی

تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی
مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی

دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی
از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی
ادامه ...