saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

خطا

خطا از من است، می دانم... از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”... اما به دیگران هم دلسپرده ام... از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”... اما به دیگران هم تکیه کرده ام... اما رهایــــم نکـــن... بیــــش از همــــیشه دلتنگــــم... به اندازه ی تمــــام روزهــــای نبـــودنـــم...خطا از من است، می دانم... از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”... اما به دیگران هم دلسپرده ام... از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”... اما به دیگران هم تکیه کرده ام... اما رهایــــم نکـــن... بیــــش از همــــیشه دلتنگــــم... به اندازه ی تمــــام روزهــــای نبـــودنـــم...  


وقتی رفت...

گفت: تو را هم میبرم!
با خوشحالی گفتم کجا؟؟

گفت: از یادم...

تورو به خدا بعد من مواظب خودت باش
گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش
غصّم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری
شکایت از کسی نکن اگر چه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمنون
دل نگرانتم همش اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تمام خوبیات ببخش
اصلاً فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره، بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

Mano Bebakhsh by Roham

تو کیستی



‫تو کیستی ، که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایقی ، سر گشته ، روی گردابم
تو در کدام سحر ، سوار بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاهی
کدام نشاء دویده است از تو در تن من
که ذره های وجودم تو را می بینند
به رقص می آیند
سرود می خوانند
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر
ترا به هر چه تو گویی ، به عشق سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته است
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .‬

ایا@///////////////////


‫تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بوده‌ای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟

تو آیا قاصدک‌های رها را دیده‌ای هرگز،
که از شرم نبود شاد‌پیغامی،
میان کوچه‌ها سرگشته می‌چرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی می‌کند
چیزی نمی‌خواهد

و چشمان تو آیا سوره‌ای از این کتاب هستی زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟

تو از خورشید پرسیدی، چرا
بی‌منت و با مهر می‌تابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعله‌های شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شب‌تابی سخن گفتی
از او پرسیده‌ای راز هدایت، در شبی تاریک؟

#########
تو آیا، یاکریمی دیده‌ای در آشیان، بی‌عشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیده‌ای، رخ از نگاه عاشقان نیمه‌شب‌ها بربتاباند؟
تو آیا دیده‌ای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟

تو آیا خوانده‌ای با بلبلان، آواز آزادی؟

تو آیا هیچ می‌دانی،
اگر عاشق نباشی، مرده‌ای در خویش؟
نمی‌دانی که گاهی، شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی ولیکن سینه‌ات لبریز از عشق است…

تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، داده‌ای آیا ؟!

ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
تو آیا جمله می‌سازی؟

نفهمیدی چرا دل‌بستِ فالِ فالگیری می‌شوی با ذوق!
که فردا می‌رسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب می‌آید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!

تو فهمیدی چرا همسایه‌ات دیگر نمی‌خندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بی‌آبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمی‌تابد؟

نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کرده‌ای آیا؟

جوابم را نمی‌خواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیده‌ام در تو!
که عاشق بوده‌ام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته می‌دانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته می‌خوانی‬

افسانه

 افسانه
سلام

در زیر این آسمان می بینم که عین القضاة در سمت راستم و ابوالعلا در سمت چپم ایستاده اندو ما  سه تن ، بی آن که با هم باشیم ،با هم تنهاییم .و زمان ، ما سه هم زبان را نیز در یک حصار قرنی  

             جدا زندانی کرده است !(دکت

افسانه


دیوانـﮧ امـ مـﮯ ڪـند ...!
فـڪر اینـڪـﮧ .. زنـده زنـده .. نیمـﮯ از مـטּ را .. از مـטּ جدا ڪنند !
لطفـا ... تا زنـده امـ بــــــــــــــــمــــاטּ ...!![گل]