saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

نامه

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود…!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش...!

عاشق شدن

شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.

شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.

شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.

شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.

سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.

نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.

شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.

شهروند شاعر:
عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!

مترجم صدا و سیما:
جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!

شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.

مسئول دولتی (پسر):
نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.

مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.

طنز، نحوه عاشق شدن شهروندان مختلف
شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.

شهروند بالای شهر (دختر): برای گرفتن فال قهوه پیش دوستِ مادرش می رود. توی فالش یک ازدواج فامیلی افتاده. البته یک لکه شبیه گربه هم هست که نشان از خیانت دارد. دختر با ناراحتی و عصبانیت، سوار تویتا کمری اش می شود و توی خیابان فرشته با یک بنز 250s تصادف می کند.

پسر برای پرداخت خسارتی که به ماشین دختر زده است، چک سفید امضا می کند. دختر عاشق پسر می شود و با هم نامزد می کنند. پسر بعد از سه ماه به او خیانت می کند و به سوئیس می رود.

شهروند پایین شهر (دختر):
در مهمانی تولد دوستش شرکت می کند. عاشق برادر دوستش می شود ولی از خجالت چیزی نمی گوید و با پسر همکار پدرش که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است، ازدواج می کند.

شهروند پایین شهر (پسر):
با دوست خواهرش ازدواج می کند!

بازیگر هالیوود: در یک فیلم رمانتیک با هم همبازی می شوند. کارگردان در هنگام فیلمبرداری از برخی صحنه ها، چند بار کات می دهد ولی آنها به کار خودشان ادامه می دهند! آنها در نقششان فرو می روند و حتی بعد از پایان فیلمبرداری نیز همچنان با یکدیگر تمرین می کنند. بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند و رابطه شان را تا بازی در فیلم رمانتیک بعدی حفظ می کنند.

شهروندان عربستانی (پسر): عنصر عشق در آنها زود به منصه یِ ظهور می رسد و معمولا دارای بیش فعالی هستند. آنها به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارند (چون در نگاه اول اصولا چیزی دیده نمی شود!) انتخاب همسر برای آنها مانند خرید هندوانه یِ دربسته است.

بعد از خرید هندوانه اگر شیرین نبود یک هندوانه یِ دیگر می خرند، با این تفاوت که حق استفاده از هنداوانه قبلی را هم برای خود محفوظ می دارند. البته گروهی نیز با وجود شیرین بودن هندوانه یِ قبلی باز هم هندوانه می خرند، چون اعتقاد دارند هر هندوانه ای یک مزه ای دارد.

شهروند فرانسوی: آشنایی در کافه مولن روژ، اولین والس با شیر، آخرین تانگودر پاریس، طلاق با عشق.

شهروند کره شمالی: درمراسم رژه روز کارگر (اول ماه مِی) دختر قابِ عکس بزرگ «کیم جونگ ایل» را حمل می کند. پسری که کنار او رژه می رود، تصویر «کیم جونگ اون» را حمل می کند. هر دو زیر چشمی به هم نگاه می کنند، ناگهان پای دختر به چیزی گیر می کند و همراه با قابِ عکس به زمین می افتد.

رژه متوقف می شود و همه با نگرانی به قابِ عکس افتاده شده روی زمینه نگاه میکنند. دختر همچنان که روی زمین دراز کشیده قابِ عکس را برمی گرداند. شیشه نشکسته و تصویر سالم است. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.

پسر جوان، دست دختر را می گیرد تا بلند شود. دختر به همراه قاب عکس بلند می شود. پسر و دختر برای چند ثانیه به هم خیره می شوند و همدیگر را در آغوش می  گیرند. دو قابِ عکس بزرگ بر روی زمین می افتد و صدای خورد شدن شیشه می آید.

یارب


یا رب... مرا معبر آرامش کن

تا آنجا که نفرت هست،
عشق جاری سازم

آنجا که خطا هست،
بخشایش بگسترانم

آنجا که جدایی هست،
وصل بیافرینم

آنجا که لغزش و دروغ هست،
حقیقت بیاورم

آنجا که تردید هست،
ایمان بنا کنم

آنجا که ظلمت هست،
نور بتابانم

و آنجا که اندوه هست،
شادی منتشر کنم



بوف کور

صادق هدایت در کتاب بوف کور خود می نویسد ...

سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد :


۱-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح میدهیم.

۲-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح میدهیم.

۳-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.

۴-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.

۵-بیشتر نواقص را میبینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمیکنیم.

۶-در هر کاری اظهار فضل میکنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.

۷-کلمه من را بیش از ما به کار میبریم.

۸-غالبا مهارت را به دانش ترجیح میدهیم.

۹-بیشتر در گذشته به سر میبریم تا جایی که آینده را فراموش میکنیم.

۱۰-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.

۱۱-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها میاندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمیداریم.

۱۲-دائما دیگران را نصیحت میکنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمیکنیم.

۱۳-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه ۹۰ میگیریم.

۱۴-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!

۱۵-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.

۱۶-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.

۱۷-هنگامی که به هدف مان نمیرسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری میگذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.

۱۸-غربی ها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.

۱۹-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام میگذاریم.

۲۰-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان میشناسند.

۲۱-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

۲۲-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه میکنیم.

۲۳-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره میکنیم.

۲۴-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.

۲۵-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر میکنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.

۲۶-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.

۲۷-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح میدهیم.

۲۸-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد میخواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.

۲۹-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به انها احترام بگذارند.

۳۰-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.

۳۱-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح میدهیم.

۳۲-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.

۳۳-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.

۳۴-اول ساختمان را میسازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صد ها جای آن را خراب میکنیم.

۳۵-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.

۳۶-قبل از قضاوت کردن نمیاندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمیکنیم.

۳۷-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود میدانیم

روحش شاد ! هدایت، در اکثر این نکات ایرانیان را خوب شناسایی کرده بود ...

دریا

 

نتیجه حتمی آلودگی دریاها.

کارگر

 

کارگران، ابزار نیستند. آن‌ها از حقوق انسانی برخوردارند.

workers are not tools 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think

عشق و دوستی

مطمئنم خیلی ها حسرت جای اون یه نفر رو در زندگی احساس میکنن :|

هالو

بعد سی سال فکر ما بکنید
اندکی هم شده حیا بکنید
مشکل سر برهنه ها حل شد
چاره‌ی پا برهنه ها بکنید...

محمدرضا عالی پیام(هالو)

توکل

آرام باش،
توکل کن،
تفکر کن،
سپس آستینها را بالا بزن،
آنگاه دستان خداوند را می بینی
که زودتر از تو دست به کار شده است…

آدمک

آدمک آخر دنیاست بخند...

آدمک مرگ همین جاست بخند...


دست خطی که تورا عاشق کرد...


شوخی کاغذی ماست بخند...

آدمک خر نشوی گریه کنی...


کل دنیا سراب است بخند...


آن خدایی که بزرگش خواندی...


به خدا مثل تو تنهاست بخند...


زندگی

وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست ...

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره ...

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته ...

وقتی تو زندگیت ،  زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری ...

وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده ...

وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی...

وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می  یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی...

وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده...

وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه ...

وقتی دلت تنگ می شه ،  حتماً  وقتشه با خدای خودت تنها باشی...

خدا

یک جمله زیبا از طرف خدا :
“قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام”

****************

ماکارونی عزیز

با سلام...

لطفا از قیمه یاد بگیر,
 
 اونم مثل تو نارنجیه ولی دور دهنمونو به شعاع 5 سانت رنگ آمیزی نمیکنه!!!!

مو راجر واترز

من هیچ مشکلی ندارم که آدمها مومن باشند.
هرکاری را که میخواهند بکنند و هر چیزی را که میخواهند بپرستند.
ولی نباید از ایمانشان به چیزی که "خدا" میخوانند، برای مسلط شدن بر دیگران استفاده کنند.

عمو راجر واترز

خدایا

دوست ندارم این جماعت بی درد را
دوست ندارم دوست داشتنهای دروغینشان را
دوست ندارم این جماعت زمینی را
خــــــدای مــــــهربان مــــــن
حالا که رنگی ترین ها برایم عجیب بی رنگ میشوند
بیاد میاورم تویی را که داشتنت
جبران تمام نداشته های من است..
نگاره: دوست ندارم این جماعت بی درد را
دوست ندارم دوست داشتنهای دروغینشان را
دوست ندارم این جماعت زمینی را
خــــــدای مــــــهربان مــــــن
حالا که رنگی ترین ها برایم عجیب بی رنگ میشوند
بیاد میاورم تویی را که داشتنت
جبران تمام نداشته های من است..‏

یادداشت

آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه ؛خدا یادش نمیره

ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری ؛ دیروز آرزوش کردی !

خدا

من خـــــدایی دارم
که به وقتش دامنی می پوشد به اندازه ی
تـــــــــــمام دلتنگی هایم ...
و لحظه ای دیگر سیـــنه ای دارد
مـردانه و امن...

اعتماد

مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید:
- میتونم بهت اعتماد کنم ؟!
در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!!!

ایران

دست من کوتاه از دیدار توست

قلب من اما همیشه یاد توست


هر کجا هستى بدان اى نازنین


هر کجا باشم قلبم یاد توست

شهیاد


برج آزادی (شهیاد سابق‌) یکی از نمادهای مشهور ایران و شهر تهران در عصر پهلوی است که تاریخچه آن به سال 1345 خورشیدی برمی گردد. عملیات ساخت برج آزادی در یازدهم آبان ۱۳۴۸ خورشیدی آغاز شد و پس از بیست و هشت ماه کار، در ۲۴ دیماه ۱۳۵۰ با نام برج شهیاد به بهره برداری رسید. برج شهیاد که به یادبود دو هزار و پانصدمین سال بنیان‌گذاری شاهنشاهی ایران بر پا گردید، خیلی زود نماد دروازه گونه تهران و ترجمان معمارانه ایران مدرن شد. این بنا اکنون چهل و یک ساله است و در حالی که با یک چرخش بزرگ، نماد انقلاب سال ۵۷ تلقی می شود، فرسوده از گذر زمان و رنجیده از بی مهری کسان، خود را نیازمند مرمت می یابد. با این حال دست بردن در مجموعه ای که ایرانیان سخت بدان خو گرفته اند و خارجیان، ایران امروزی را با تصویرش می شناسند، کاری ساده و خالی از حرف و حدیث نیست.

در ساختمان این برج نهایت دقت و ظرافت به عمل آمده و بهترین نمونه معماری تلفیقی ایرانی و اسلامی است‌. مساحت زیر بنای این میدان، حدود ۷۸ هزار مترمربع است و بنای آن به صورت دروازه‌ای به ارتفاع حدود ۴۵ متر ساخته شده است که پنج متر آن داخل زمین فرو رفته است‌. طاق آن از زمین، ۲۳ متر فاصله دارد، دارای هشت بخش مجزا است‌ و عرض پایه این بنا ۶۶ متر است. در محوطه میدان‌، ۶۵۰۰۰ مترمربع، به صورتی زیبا باغچه‌بندی و گل کاری شده است‌. در ساختمان آن ۲۵۰۰۰ قطعه سنگ به کار رفته و ۹۰۰ تن آهن مصرف شده ‌است‌.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


مجموعه فرهنگی آزادی، متشکل از چند بخش در طبقه تحتانی برج آزادی قرار دارد و شامل موزه‌، کتاب‌خانه‌، واحد سمعی و بصری‌، سالن نمایشگاه‌، سالن اجتماعات، سالن برگزاری کنسرت و کنفرانس است‌. مجموعه فرهنگی با ۵۰۰۰ مترمربع در برگیرنده برج اصلی نیز هست‌. کتاب‌خانه مجموعه، با مساحتی حدود ۲۷۱۵ مترمربع و بیش از ۵۰۰۰۰ جلد کتاب‌، بسیار مجهز است و کتاب‌خانه محققان و مؤلفان نیز، با مساحت ۲۴۳ مترمربع، مکانی است که از طریق ۳۰ دستگاه کامپیوتر به شبکه‌های اطلاع‌رسانی داخلی و خارجی متصل است‌.

شهرداری تهران مسئول مرمت و بهسازی برج و میدان آزادی است و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور نظارت بر این کار را به عهده دارد؛ چرا که برج آزادی در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.

شهرداری بر این باور است که عملیات مرمت را "کاملا اصولی" به پیش می برد، اما سازمان میراث فرهنگی نظر متفاوتی دارد. چندی پیش خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) گزارش داد که کارشناسان این سازمان، پس از بازدید از کارگاه مرمت و بهسازی برج آزادی، در حضور سرپرست کارگاه گفته اند: "اقداماتی که تاکنون در جزیره برج آزادی به بهانه ساماندهی و مرمت انجام شده، مرمت نبوده، بلکه فاجعه ای دردناک در تاریخ ساماندهی آثار تاریخی است."

استفاده از واژه "جزیره" برای میدان آزادی، اشاره طنزگونه و تلخی است به قرار گرفتن این میدان در میان ترافیک سنگین ورودی غربی پایتخت و قطع ارتباط پیادگان با میدانی که طرحش ملهم از باغ های ایرانی است و در اصل برای پیاده روی ساخته شده است.

شهرداری نقشه های مرمت را برای تایید به سازمان میراث فرهنگی ارایه کرده و این سازمان نیز به نوبه خود خواستار تایید نقشه ها توسط مهندس ایرج حقیقی شده است؛ یعنی کسی که در زمان ساخت برج آزادی، مسؤول کارگاه برج بود. او اکنون به خارج از کشور سفر کرده است.

در این میان هیچ کس سراغ مردی را نمی گیرد که ایده چنین اثر بدیعی از ذهنش تراوش کرد، همان جوان ۲۴ ساله و تازه از دانشگاه درآمده ای که حالا از مرز ۶5 سالگی گذر کرده و هزاران کیلومتر آن سوتر از تهران، نگران دست پرورده خویش است: حسین امانت. در سال 1345 بود که طرح یک نماد شناسایی ایران میان معماران ایرانی به مسابقه گذاشته شد و در پایان، طرح مهندس حسین امانت بیست و چهار ساله و دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برنده و برای ساخت برگزیده شد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آقای امانت که اینک در شهر ونکور کانادا سکونت دارد، از معماران نوپردازی است که حتی اگر هیچ کاری غیر از طراحی برج و میدان آزادی انجام نداده بود، باز هم نامش در تاریخ معماری مدرن ایران جاودانه می ماند. اما او در کارنامه خویش، کارهای سترگ دیگری نیز دارد: طراحی ساختمان دانشگاه صنعتی شریف یا آریامهر سابق (۱۳۵۴)؛ ساختمان مرکز صنایع دستی سابق و سازمان میراث فرهنگی امروزی (کامل شده در سال ۱۳۶۳)؛ ساختمان سفارت ایران در پکن (کامل شده در سال ۱۳۶۲) و آثار دیگری که در سال های دوری از وطن و در کشورهای مختلف جهان ساخته شده اند.

او دعوت گفت و گو را صمیمانه پذیرفت و در اندازه ای که یک گفت و گوی تلفنی میان تهران و ونکور اجازه می دهد، از هویت برج آزادی و دغدغه هایش در این باره سخن راند. با این حال اذعان داشت که اگر بخواهد در هر مورد توضیح کامل بدهد، حاصل سخن، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. تنها امیدش این بود که سخنانش نزد آن ها که اکنون آفریده اش را در اختیار دارند، جدی گرفته شود. آیا این توقع بزرگی برای خالق برج آزادی است؟

آقای امانت، در ایران بیشتر مردم خصوصا جوان ها برج شهیاد را با نام آزادی می شناسند. شما ترجیح می دهید در این گفت و گو از کدام نام استفاده کنیم؟

- فرقی نمی کند. شما از نام آزادی هم می توانید استفاده کنید. آزادی هم نام خوبی است. ولی فکر می کنم این بنا به نام اصلی خود شهیاد نامیده خواهد شد.

پرسش اول من بی ربط به این نامگذاری نیست. شما شهیاد یا همان آزادی را به یادبود ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران طراحی کردید، اما بعدا علاوه بر این که نماد شهر تهران و ایران مدرن شد، نماد انقلابی شد که در تقابل با نظام شاهنشاهی بود.

چه قابلیت هایی را در این اثر می بینید که توانسته در مدت کوتاهی نماد دو موضوع متفاوت از هم باشد؟

- شهیاد طوری طراحی شده که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است. یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور هست، ساخته شده. درست است که این کار در زمانی انجام شد که یک وضع سیاسی دیگری در ایران حکمفرما بود، اما وقتی من آن را طراحی کردم به تمام دوره های تاریخی و به آینده ایران فکر می کردم؛ نه به آن وضع سیاسی خاص.
البته اصلا فکر نمی کردم که شهیاد این طور در دل مردم ایران نفوذ کند. شهیاد درست مثل بچه ای بود که شما به دنیا می آورید و نمی دانید که او در آینده چگونه خواهد شد. این بچه بزرگ می شود و زندگی مخصوص به خودش را پیدا می کند که دیگر در اختیار شما نیست. شهیاد هم همین طور شد و فکر می کنم به این خاطر در دل مردم جا باز کرد که خیلی ایرانی است و جوهره فرهنگ ایران را در خود دارد.

این جوهره فرهنگی که بر آن تأکید دارید، چگونه در ساختمان برج متبلور شده است؟ یعنی دقیقا چه مفاهیمی را در طراحی برج به کار گرفته اید و می خواسته اید چه پیامی را از طریق آن منتقل کنید؟

- همان طور که گفتم این بنا به گذشته های درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من می خواستم جمع بندی خودم از اینها را در شهیاد ارائه کنم تا اگر کسی از خارج می آید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط می شود.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکسته است از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف می زند.
رسمی سازی هایی که بین این دو قوس را پر می کند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفته ام. اساسا تکنیک گنبد سازی در ایران خیلی جالب است و شما در هر مسجدی که می روید، یک چیز تازه ای می بینید.

در این گنبدها که نشانه نبوغ ایرانی است، معماران قدیم از قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده اند و این کار را با کمک رسمی بندی ها و مقرنس کاری های بسیار زیبا انجام داده اند. در برج شهیاد هم همین کار انجام شده. هندسه بنا یک هندسه مربع مستطیل است که از روی چهار پایه خود می چرخد و ۱۶ ضلعی می شود و بالاخره به صورت یک گنبد شکل می گیرد. البته شما این گنبد را از بیرون نمی بینید، اما از داخل برج قابل مشاهده است.


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


دو طبقه داخل برج، یکی بالای قوس طاق اصلی و دیگری زیر گنبد است که با آسانسور به آن می رسید. این طبقه که به عنوان نمایشگاه طراحی شده با گنبدی از بتن سفید پوشیده شده. این گنبد مقرنس ایرانی را به نوع تازه ای اجرا می کند و ارتفاع آن از بام شهیاد بیرون می زند و از بام دیده می شود که با کاشی های فیروزه ای معرق ایرانی پوشیده شده است. مصرف بتن سفید در این قسمت و در سالن پذیرایی آن، در آن زمان یک کار جدیدی در ایران بود.

شما در زمان طراحی برج ۲۶ ساله بودید؟

- خیر، ۲۴ سال داشتم و تازه از دانشکده معماری دانشگاه تهران بیرون آمده بودم.

خب، آدم وقتی برج آزادی را با این توصیفی که شما گفتید، می بیند، متوجه می شود که این اثر حاصل درک عمیقی از سنت های تاریخی و هنر و معماری ایران در دوره های مختلف است. چطور یک جوان ۲۴ ساله به این درک رسیده بود؟

- من از کودکی در خانواده ای بزرگ شدم که عاشق فرهنگ ایران بود و در یک مکتب فکری پرورش پیدا کردم که می گوید زیبایی های دنیا در هر کجا که باشد، متعلق به همه دنیاست و هنرمند باید به همه این زیبایی ها مراجعه کند. وقتی کوچک بودم، یک روز پدرم مرا به تخت جمشید برد. وقتی از پله های تخت جمشید بالا رفتم، عظمتی را دیدم که قلب من را برای همیشه از آن خودش کرد. تجربه ای بود که هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم و فکر می کنم کارهایی که بعدا در زمینه معماری انجام دادم، بیشتر به این تجربه و حس مربوط می شود. یک مقدارش را هم شما به حساب شانس بگذارید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


اگر اجازه بدهید، بپردازیم به مسایلی که امروزه گریبانگیر برج آزادی است. در حال حاضر دست کم سه عامل به عنوان عوامل خطرزا برای برج آزادی مطرح شده؛ یکی نفوذ رطوبت حاصل از آبیاری چمن های میدان به پایه های بنا و احتمالا فونداسیون؛ دوم آلودگی شدید هوا ناشی از تردد خودروها و فعالیت کارخانجات بزرگ در غرب تهران؛ و سوم بار سنگین ترافیک در میدان آزادی و لرزشی که تردد خودروها ایجاد می کند. هر کدام از این عوامل را چقدر آسیب زا می دانید و مقاومت برج در برابر آن ها چقدر است؟
- همه این عوامل خیلی مهم است. از آنجا که بخش های زیر زمینی میدان خیلی بزرگ است، صدمه دیدن عایق ها یعنی قیرگونی دیوارها و سقف ها و نفوذ رطوبت مساله ای جدی است که باید فورا به آن رسیدگی شود. چون نفوذ آب در طول زمان، بتن را ضعیف می کند.

من عکس هایی را از شهیاد دیده ام که نشان می دهد لای سنگ ها گیاه سبز شده و فکر می کنم هر ساختمانی هرچقدر که محکم باشد، اگر مدتی به آن نرسند (که در این ۳۰ سال گذشته این طور بوده) خراب می شود. در مورد رشد گیاهان در لابلای سنگ ها واقعا نگران هستم؛ چون ریشه گیاه سنگ ها را خرد می کند.

برای مرمت شهیاد باید توجه داشت که این بنا چطور طراحی شده و چه تکنیک هایی در ساخت آن بکار رفته است. این بنا سنگ هایی دارد که در قسمت پایین برج 3.2 متر طول و 1.6 متر ارتفاع دارند و کار دست سنگتراشانی است که به نظر من یک کار بی نظیری انجام داده اند. چون آن وقت که ما شهیاد را می ساختیم، هیچ کس برای پول کار نمی کرد و برای همه، این یک کار عاشقانه ای برای مملکت بود.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


این سنگ ها با بتن و آهن ضد زنگ به هم چسبیده اند و پشت آنها یک سطح خشن است که روی آن نلغزند. ولی هر سنگی کنار سنگ دیگر با یک ماده قابل انعطاف بندکشی شده است. چیزی شبیه به لاستیک که قابل انعطاف است. ماده ای است به نام FlEXIBLE SEALANT. حالا اگر بخواهند در جریان مرمت از سیمان برای بندکشی استفاده کنند، این کار باعث شکستن سنگ ها می شود. به خاطر این که در گرمای تابستان و سرمای زمستان سنگ ها و بتن زیر آن ها مرتبا منبسط و منقبض می شوند و اگر درزها قابل انعطاف نباشد، همگی خرد می شوند. این را هم بگویم آقای مهندس ایرج حقیقی که الان در ایران هستند و مهندس کارگاه برج بودند، یکی از بهترین کسانی هستند که در مورد مرمت شهیاد می توان به ایشان مراجعه کرد.

آلودگی هوا چطور؟

- آلودگی هم مسأله مهمی است و وضع اسیدی هوا روی سنگ های برج اثر می گذارد. سنگ های شهیاد که مرمر جوشقان هستند، اصلشان آهکی است و از آلودگی هوا آسیب می بینند.

به نظر من راه حل اساسی این است که ترافیک اطراف میدان را کم کنند، اما نباید جریان رفت و آمد قطع شود. حتما باید اتومبیل از آن اطراف رد شود و زندگی در آنجا جریان داشته باشد تا بنا زنده بماند. ولی به نظرم تردد وسایلی مثل اتوبوس و کامیون و تعداد زیاد اتومبیل باید بررسی و محدود شود. ضمنا نباید کاری کنیم که اتومبیل ها یک مانع و دیواری در مقابل شهیاد بوجود بیاورند و مانع بشوند که مردم به سوی میدان بیایند. یعنی در طرح های شهری خیابان های میدان، باید سعی کرد مردم راحت به باغ وسط برسند.

در مورد لرزش ناشی از تردد خودروها که اشاره کردید، باید بگویم شهیاد آنقدر محکم ساخته شده که نباید پایه هایش با این حرف ها بلرزد. مهندس مشاوری که شهیاد را طراحی کرده، یکی از بهترین ها در دنیاست. بنا محکم است، ولی هر بنای خیلی محکم هم اگر زیرش خالی شود، می خوابد. من نمی دانم اطراف آنجا چه اتفاقی می افتد، اما فکر می کنم باید خیلی مواظب بود.

الان شهرداری تهران در حال بازسازی محوطه میدان آزادی است و ممکن است در جریان این کار برخی عناصر و اجزاء میدان دگرگون شوند. آیا طراحی میدان آزادی پیوستگی ضروری با برج دارد، یعنی اگر دخل و تصرفی در طراحی میدان صورت بگیرد، به کلیت طرح و مفاهیم آن یا حتی ساختار معماری اش لطمه خواهد خورد؟
- قطعا همین طور است. نقوشی که در میدان هست و باغچه ها و گل کاری ها را شکل می دهد، از طرح داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان الهام گرفته شده؛ منتها هندسه دایره گنبد تبدیل به بیضی شده است. روابط لوگاریتمی جالبی در هندسه و ابعاد گنبد مسجد شیخ لطف الله هست که دانش عمیق ریاضی معماران ایران در دوره های گذشته را نشان می دهد. اگر این طرح که در میدان استفاده شده به هم بخورد، ایده اصلی کار از بین خواهد رفت.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


طرح آب نما و فواره ها هم ملهم از باغ های ایرانی است. همین طور شیب میدان با دقت و به منظور خاصی طراحی شده، حد ارتفاع برج شهیاد ۴۵ متر است؛ چون نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار گرفته و نمی شود بلندتر از این ساخت. ولی من می خواستم وقتی به بنا نزدیک می شوید به طرف بالا بروید، در حالی که بالا بردن بنا ممکن نبود.

ما برای این که مشکل ارتفاع را حل کنیم، یک سرازیری در میدان بوجود آوردیم. یعنی شما از طرف فرودگاه که وارد میدان می شوید به شکل سرازیر به برج نزدیک می شوید و می رسید به آن آب نمای دایره شکل و وقتی به بنا نزدیک می شوید، دوباره بالا می آیید.

زمین زیر برج کاملا صاف است. این صافی و آن شیب میدان وقتی به هم می رسند، خط های قوسی جالبی را ایجاد می کنند که نمی شود به آنها دست زد. در بازسازی میدان باید به این ظرایف توجه کرد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


در عکس هایی که دیده ام، کاشی کاری شیارهای نمای اصلی و روی گنبد اغلب خرد شده است. این اشکال کاشی معرق ایرانی است که که می دانید از تکه های کوچکی که کنار هم می گذاریم، تشکیل شده و در زمستان با نفوذ برف و باران یخ می زند، می شکند و فرو می ریزد.

امروزه با پیشرفت تکنیک کاشی، رفع این مشکل که در اغلب بناهای قدیمی مشاهده می شود، ممکن است. امیدوارم در تعمیر این کاشی کاری ها نهایت دقت انجام شود که طرح اصلی آن که الهامی مدرن از نقوش سنتی ایرانی است، محفوظ بماند و تغییر نکند.

غیر از این موارد، توصیه دیگری هم به متولیان بازسازی میدان آزادی دارید؟

- من شنیده ام که مدت زیادی است شهیاد به روی مردم بسته شده که البته به خاطر تعمیرات است. ولی این کار نباید زیاد طول بکشد. چون وقتی بنا تعطیل می شود، از بین می رود. نگهداری مداوم بنا مستلزم فعالیت در آن است.

داخل شهیاد از نظر مرمت کار زیادی ندارد و چون داخلش بتن لخت است، همیشه نو است و کافی است که آن را تمیز بکنند. اما حیف است که به این بنا رسیدگی نکنند و درهایش به روی مردم بسته باشد.

غیر از برج آزادی برخی بناهای تاریخی تهران مثل سر در باغ ملی، شمس العماره و ساختمان موزه ملی ایران خیلی شاخص هستند و تا حدودی نمادهای شهری به حساب می آیند. اما بناهای دهه های اخیر مثل مصلای تهران، ساختمان کنفرانس سران کشورهای اسلامی یا ساختمان کتابخانه ملی نتوانسته اند این شاخصه و وجه نمادین را پیدا کنند. به نظر شما چه عناصری در این بناها مفقود است که نمی توانند نماد شهری باشند؟
- یک کتابخانه هدفش این است که مردم بروند آن جا و از کتاب ها استفاده کنند، همین طور بناهای دیگر هر کدام به منظور خاصی ساخته شده اند، اما همان طور که اشاره کردید، می توانند نمادین هم باشند. مانند بناهای دوره صفویه در اصفهان.


معماری دنیا در حال تحول خیلی سریع است و معماران در هر کجای دنیا به تکنولوژی و امکاناتی دست پیدا کرده اند که قدرت انتخاب زیادی به آنها می دهد. دیگر مثل دوره صفویه نیست که فقط آجر داشتند و قوس می زدند و همواره هماهنگی در کارشان بود. بعضی از دوران ها در تاریخ دنیا مثل بهار شکفتگی هستند و در آنها گل های زیادی پرورش پیدا می کند؛ مثل &#


تخت جمشید،دست و پا زدن در آب های بهاری!


تخت جمشید،دست و پا زدن در آب های بهاری!



تخت جمشید که سالیان سال پایتخت تشریفاتی امپراتوری ایران در زمان دودمان هخامنشیان بوده‌ است، دومین اثری است که در فهرست میراث جهانی به نام ایرانیان ثبت شده است. این اثر تاریخی همواره یکی از معرفه های شاخص ایرانیان در جهان به شمار می‌رود.

پایگاه حفاظت و باستان شناسی تخت جمشید هم یکی نخستین پایگاه های میراث فرهنگی است. این پایگاه دستاوردهای بسیاری داشته است که اگر این دستاورها گاهی اوقات چالش برانگیز بوده، همچون مرمت های صورت گرفته که برخی از آن ها باعث ایجاد فشار بیشتر به سر ستون ها شده و در بدنه شکاف ایجاد کرده است.
گفته می شود که تعیین حریم تخت جمشید نیز پس از سی و سه سال که از ثبت جهانی آن می گذرد، اخیرا مورد بازنگری قرار گرفته و تصویب شده است با این وجود شنیده می شود که این تعیین حریم چندان با نظر بسیاری از کارشناسان حریم همخوانی ندارد و مورد تایید آن‌ها نیست.

بوی فاضلاب و چرای گوسفندان در نخستین اثر ثبت جهانی ایران

بوی فاضلاب و چرای گوسفندان در نخستین اثر ثبت جهانی ایران


مدتی هم به دلیل اقدامات وزارت نفت برای انجام پژوه های عمرانی این گنجینه ملی در خطری جدی قرار گرفت که پس پیگیری های کارشناسان یونسکو، این خطر به صورت موقت از بین رفت.

به رغم همه خبرها در مورد شرایط بد فاضلاب و چرای گوسفندان، مسئول کنونی پایگاه چغازنبیل به CHN خبر از شرایط مناسب این محوطه عیلامی می دهد.

به گفته مظفر فرهادپور، در حال حاضر عرصه و حریم 53 هزار هکتاری چغازنبیل تعیین شده و مطالعات منسجمی روی بحث زمین شناسی و باستان شناسی این اثر صورت گرفته است.

او همچنین با بیان اینکه اقدامات لازم برای مرمت در این محوطه در حال انجام است، می گوید:� آخرین مرمت این بنای تاریخی مرمت حصار دوم آن به طول یک و نیم است. از سوی دیگر بخش هایی از معبد نیز مرمت شده و 4 دروازه آن نیز به طور کامل بازسازی شده است. �

با این وجود، مسئله چرای گوسفندان و بوی فاضلاب همچنان از مشکلات جدی محوطه عیلامی چغازنبیل به شمار می رود که باید برای ساماندهی آن اقدامات جدی انجام داد.

چغازنبیل، نیایشگاهی است که توسط اونتاش گال، پادشاه بزرگ عیلامی و برای ستایش ایزد اینشوشیناک نگهبان شهر شوش،ساخته شده است.

قلیانم

شبی گفتم به قلیانم که از جانم چه میخواهی ؟

نوشت با خط دود خود

به دردت می خورم گاهی

تو بر من می نهی آتش

که درد خود کنی تسکین

من بیچاره می سوزم

تو از حالم چه میدانی !؟

تمساح

یه میلیاردری بود که توی خونش تمساح نگه میداشت و اونارو گذاشته بود توی استخر پشت خونش .... اون یه دختر خیلی زیبا هم داشت ....

یه روز یه مهمونی خیلی مجلل میگیره و خونش پر از آدم میشه ....

وسطای مجلس پسرای توی مهمونی رو جمع میکنه میگه میخوام یه مسابقه بذارم واستون ....

هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه میدم ... یا اینکه دخترم رو به عقدش در میا
رم ...

هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساحا همه رفتن طرفش ...

اینم با هر بدبختی بود فرار کرد و تا ته آب رو شنا کرد ... از اونور که اومد بیرون یه چند تا خراش کوچیک برداشته بود فقط .

میلیاردر که خیلی کف کرده بود گفت : آفرین خیلی خوشم اومد. حالا دخترم رو میخوای یا یک میلیارد تومن پول رو ؟؟؟

پسره گفت : هیچ کدوم ... اون بی ناموسی که منو هول داد توی آب رو میخوام ...

:)))

دنیا

امروزه دنیای ما
دنیایی شرطی شده
دنیایی که در اون آدما از روی نیاز به همدیگه احترام میذارند
و در غیر این صورت کسی رو نمی شناسن.....!

خدا

فرعون

احمق بود

که مدعی خدایی بود !

زیرک شمایید

که در ردای بندگی

خدایی می کنـــید !

آزاد

مردمی که فکرشان آزاد نیست هیچگاه آزاد نخواهند شد بلکه به وسعت تفکرشان قفسی دیگر را تجربه خواهند کرد.

زیبا

ویلیام شکسپیر :این جهان هیچ نیست جز جایی برای توقفی کوتاه ! ****************************************
سقراط : چه بسیارند چیزهایی که بدون آنها هم می توان زندگی کرد. ****************************************
تولستوی : عشق بالی است که خداوند به او میدهد برای پرواز به سوی او.
****************************************
پائولو کوئیلو : شجاعت لازم نیست وقتی هوشمندی کفایت می کند . ****************************************
چارلی چاپلین : یک روز بی خنده !!!! ه ه ه . یک روز تلف شده. ****************************************
چارلی چاپلین: وقتی زندگی دلیلی برای گریه کردن به تو نشان میده تو دلیلی برای خندیدن به اون نشون بده ****************************************
وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند