saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

زیبایی

عکساى قشنگت دلیل بر زیبایى تو نیست!! ساخته دست عکاس است .....!

درونت را زیبا کـــن که مــدیون هیچ ....عکاسى نباشــــى......................

حکمت پروردگار


گنجشک با خدا قهر بود…
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .

فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:
می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،
گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.تو همان را هم از من گرفتی.
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تواز کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به
دشمنی ام برخاستی!
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.
ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...

رفاقت

☺رفاقت مثل آدم برفی میمونه درست کردنش راحت اما نگه داشتنش سخته

توان

حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است. هرچه توان انسان کمتر باشد، ادعای او بیشتر است و هرچه توان انسان بیشتر شود، ادعایش کمتر می گردد

انتظار

نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر…

وقت کافی

خـــــــدایا ....

نــرسـان "زمـانی" را کـه بــرای زنـدگی ؛

همـه چیـز داشتـه باشیـم ، غیـر از "زمـان" ... !!

هدیه

خدایا!
یا کسی رو بهمون نده
یا اگر میدی دیگه ازمون نگیرش خوب
آخه آدمها هم هدیه رو پس نمیگیرند
تو که خدایی دیگه...

عظمت

گاهی که مغرور میشم به آسمون نگاه میکنم فقط برای اینکه یاد آوری بشه خیـــلی کوچیکم!

خدایا

خدایا...

اگه یه روز فراموش کردم خدای بزرگی دارم؛


تو فراموش نکن که بنده کوچیکی داری ...!

اموختن

من وقتی زنم

که تو باور داشته باشی مردی …

انسان بودن را باید آموخت

جنسیت معنا ندارد !

ابد

☺زندگی اونقدر ابدی نیست که
خوب بودن رو برای فردا گذاشت☻

شباهت

من وخداوند هرروز صبح فراموش میکنیم ..
اوخطاهای مرا و من
لطف اورا....!

شنونده

همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی
ولی از اون روزی بترس که همون بشه درد دلت !!!

دوست داشتن

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری...!

یاد


تو مرا یاد کنی یا نکنی،
باورت گر بشود گر نشود...
حرفی نیست!
اما
نفسم میگیرد
در هوای
ی که نفس های تو نیست
سهراب..

تاوان

وقتی ثــــــــــروتمندان جنگ به پا می کنند
این " فقــــــــــرا " هستند که می میــــــــــرند !!!


<< ژان پل سارتر >>

کشیدن

سیگار رو هم که ترک کرده باشی ،
یه گوشه می شینی و
از روزگار می کشی...!

بزرگی

دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نیست!
اما حرفی که از ته دل باشه
میتونه آدم بزرگی بسازه ..!!

بها

برای خریدن عشق هر کسی هر چه داشت داد، دیوانه هیچ نداشت و گریست گمان کردند چون هیچ ندارد میگرید، اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق

دوستی

.راستی؛"دوستی"چقدر می ارزد؟؟؟
قدر یک کوه طلا؟؟
یا که سنگی سر راه؟؟
چه تفاوت دارد؟
!!کاش هر قدر که هست
از ته دل باشد

دیدن

گاهی معشوق
بر خلاف قوانین فیزیک عمل می کند
هرچه به او نزدیک تر می شوی
دورتر به نظر می رسد ...
هرچه فاصله اش بیشتر می شود
بزرگ تر به نظر می رسد ...
چشم می بندی ، می بینیش
چشم باز می کنی ، نیست
هرگاه دیدی چنین است
صمیمانه به خودت تسلیت بگو

"عمادالدین زند"

فاصله

نزدیک ترین آدم به تو
اون کسی ست که از دورترین فاصله همیشه به فکرته

زندگی کردن

گاهی زندگی کردن بیشتر از تیر زدن به خود دل و جرات می خواهد!

مرگ خوش / "کامو"

زندگی******

خوشبختی همین در کنار هم بودن‌ هاست

همین دوست داشتن‌ هاست

در آغوش گرفتن‌ هاست

خوشبختی همین لحظه‌های ماست،

همین ثانیه‌هایی‌ست که در شتاب زندگی گمشان کرده‌ایم!!

تنگ نظر

ما عــادت کـردیـم
وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید
دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم

یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم
ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .

مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم
هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن
نـمی بـیـنیم ،

ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم
کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!

اموختن

☺برخی آدمها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند
به ما درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند هرگز یاد نمی گرفتیم☻

<< زنده یاد خسرو شکیبایی >>

نیاز

آدم هــا را زمـــانــی کــه نـیـــاز بـــه شنـیده شـدن دارنـــد
بـشنــــــویــد
نــــه ... زمـانـیکـــه حـــوصلـــه شــنـیـدن داریــــــــــد ...

بی پرده

التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر
نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
ها ؟
چه می شود ؟

از : یغما گلرویی

باکره

آن هنگام که خورشیدِ دستانت ، خیالم را عریان می سازد
افکارم عقیم می شوند
و کاغذها باکره می مانند

خاطره اسدی

مردن

انسان از جنگ،

زلزله

و سیگار نمی میرد

انسان را روزی ،

لبخند هایی که نمی زند،

اشک هایی که نمی ریزد ،

خواهد کشت...

غرور

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد


حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،


چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِ*****************************آدمیــــــــــزاد !

تقدیر

کاش میشد قصه تقدیر را وقت گفتن بیصدا تغییر داد...

کاش میشد سرنوشت خویش را خود نوشت وبر کف تقدیر داد...

برابر

مرد شوکت زندگی است.... زن شکوه زندگی
مرد عظمت است... زن زیبایی است
مرد قدرت است ...زن برکت است
مرد بودن است ... زن شدن است
مرد هیبت است ....زن طراوت است
شوکت بی شکوه... عظمت بی زیبایی...قدرت بی برکت ...بودن بی شدن .....هیبت بی طراوت.. پشیزی نمی ارزد. آری زن و مرد مکمل یکدیگرند....

خواب

اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی ...
آهسته رد شو ...
غم را با هزار بدبختی می خوام بخوابانم

ساختن

آنکــه بــا زنــدگـــی می ســـازد، می بـــازد...
بـــا زندگـــی نســـاز...
زندگــــی را بســـــاز...

ویرانی

گـلایـه هـــا عـیـبی نـدارنـد کـنایه هـــا ویـران مـی کـنند ...!

پرواز

کسی مرا به آفتاب !
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار!
پرنده مردنی است...

فروغ فرخزاد

تپیدن

هرچقدر هم بگویی مردها فلان، زن ها فلان. تنهایی خوب است، دنیا زشت است، آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر می زند.
(پرانسو دیمارکو )

انسان

انسان اگر فقیر و گرسنه باشد
بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد

<< چارلی چاپلین >>

طاقت

چرا پنهان کنم ؟ عشق است و پیداست
درین آشفته اندوه نگاهم
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
که می سوزی نهان از دیرگاهم
چه می خواهی ازین خاموشی سرد ؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی های نویدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز این سکوت آشناسوز


هوشنگ ابتهاج

تنهایی

نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها


فروغ فرخزاد

نامه

■ آن دم که مرا می زده در خاک سپارید
■ زیرکفنم خمره ای ازباده گذارید
■ تادرسفردوزخ ازاین باده بنوشم
■ برخاک من از ساقه ی انگور بکارید
■ آن لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات
■ یک خمره شراب ارغوان برم به سوغات
■ هرقدرکه درخاک ننوشیدم ازاین باده ی سافی
■ بنشینم و با دوزخیان کنم تلافی

سکه

محبت مثل سکه می مونه که اگه بیفته توی قُلک ِ قلب ، نمی شه درش آورد ، اگر هم بخوای درش بیاری باید اونو بشکنی

اشک

دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟

کجا روم، که راهی به گلشنی ندانم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا، من

نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

ز من هرآنکه او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟

ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من ...

زن مرد

"زن بودن"
هر تکه از وجودت رو پیش مردی جا گذاشتن نیست
برای یک مرد، با تمام وجود بودنه ...
و
" مرد بودن "
اثبات مردانگیت به تمام زنان عالم نیست
برای یک زن، کامل بودنه ...

عادت

همیشه

حرف از رفتن هاســــــــــت

کاش کسی

با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد. . . !

مردن

خیلی ها با دست خود
مرا کشته اند.

خیلی ها با دست خود
مرا کفن کرده اند.

خیلی ها با دست خود
مرا به خاک سپرده اند.

اما عجیب این جاست که من زنده ام هنوز.

سید علی صالحی

هستم

من دیگه خسته شدم بس که چشام خیسه و نم ...
خوب ببینم وبفهمم و بازم چیزی نگم ...
من دیگه بریدم بس که شکستم از خودی ...
توی آینه خیره میشم بگم به چشام چــــــــی شدی ...
"" خستم از حرفای خوبِ بی سرو ته بی ثمر ...
حسرت یه عمر رفته عقده های تازه تر ...
متنفرم از آدمای بی مغز و شلوغ ...از کتابای با اسمای قشنگ متن دروغ ..."
همه از عشق میگن باز آبروشو میبرن ...
مد شده حرفای پوچ و گنده ی بی سرو دست ...
بگو تا کی باید این نمایش و دید و نشت ...
اما نوبت تواِ خسته شی دنیا ,بشکن ...
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی ...

آغوش

بوس تر از بوس های تو
نمی شناسم
ندیده ام نخوانده ام.
مست تر از لبهای تو
شراب ننوشیده ام
گل من!
دست های تو
مهربانترین دست های خداست
که کودکی مرا به بلوغ می رساند.
و اینجوری هاست
که در آغوش تو
من مرد می شوم.
............................
عبـــاس معــروفــــــی