.
گنجشک به خدا گفت:...
لانه ی کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی ام وسر پناه بی کسی ام بود.
طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟
خدا گفت:ماری در کمین لانه ات بود و تو در خواب بودی ،
باد را گفتم لانه ات را واژگون کند و تو از کمین مار پر گشودی .
چه بسیار بلاها که از تو دور کردم
و تو ندانسته به دشمنی ام برخواستی.
گنجشک به خدا گفت:
لانه ی کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی ام وسر پناه بی کسی ام بود.
طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟
خدا گفت:ماری در کمین لانه ات بود و تو در خواب بودی ،
باد را گفتم لانه ات را واژگون کند و تو از کمین مار پر گشودی .
چه بسیار بلاها که از تو دور کردم
و تو ندانسته به دشمنی ام برخواستی.