saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

بیاموزم

در وصالت چرا بیاموزم در فراقت چرا بیاموزم
یا تو با درد من بیامیزی یا من از تو دوا بیاموزم
می گریزی ز من که نادانم یا بیامیزی یا بیاموزم
پیش از این ناز و خشم می کردم تا من از تو جدا بیاموزم
چون خدا با تو است در شب و روز بعد از این از خدا بیاموزم
... در فراقت سزای خود دیدم چون بدیدم سزا بیاموزم
خاک پای تو را به دست آرم تا از او کیمیا بیاموزم
آفتاب تو را شوم ذره معنی والضحی بیاموزم
کهربای تو را شوم کاهی جذبه کهربا بیاموزم
از دو عالم دو دیده بردوزم این من از مصطفی بیاموزم
بند هستی فروگشادم تا همچو مه بی‌قبا بیاموزم
همچو ماهی زره ز خود سازم تا به بحر آشنا بیاموزم
همچو دل خون خورم که تا چون دل سیر بی‌دست و پا بیاموزم
در وفا نیست کس تمام استاد پس وفا از وفا بیاموزم
ختمش این شد که خوش لقای منی از تو خوش خوش لقا بیاموزم
..
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد