چه سود گر بگویمت که شام تا سحر نخفته ام و یا اگر دمی به خواب رفته ام تو را به خواب دیده ام
چه سود گر بگویمت که بی تو با خیال تو به می پناه برده ام و نقش آن دو چشم قصه گو به جام پر شراب دیده ام چه سود گر بگویمت که دوریت چو شعله های تند تب به خرمن وجود من شراره های درد می زند و من در آن زبانه ها بنای این دل رمیده را ز بن خراب دیده ام
چه سود گر بگویمت که بی تو کیستم ، چیستم؟! که بحر پر خروش من توئی و ساحل صبور و بی فغان منم
و من درون موجهای سرکشت تمام هستی و وجود خویش را چو یک حباب دیده ام
چه سود گر بگویمت که من ز دوری تو هر نفس چو شمع آب می شوم و من میان قطره های چون بلور آن محبت تو را چو نقش سرد آرزو بروی آب دیده ام
تو یک خیال دور بیش نیستی و دست من به دامنت نمی رسد تو غافلی و من تمام می شوم و دیدگان پر ز راز من هزار بار گفته با دلم که من سراب دیده ام........! سراب
خدا پشت و پناهت زود برگرد فدای شکل ماهت زود برگرد هوا سرد است،شالت را بینداز بگیر این هم کلاهت،زود برگرد ببین این گونه نگذاری بماند دو چشمانم به راهت زود بر گرد دلم را می شکانی ای مسافر به جبران گناهت زود برگرد برایت نیست جایی مثل خانه بسوی زاد گاهت زود برگرد بیا از زیر قرآنم گذر کن خدا پشت و پناهت،زود برگرد نجمه زارع
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خدا پشت و پناهت زود برگرد
فدای شکل ماهت زود برگرد
هوا سرد است،شالت را بینداز
بگیر این هم کلاهت،زود برگرد
ببین این گونه نگذاری بماند
دو چشمانم به راهت زود بر گرد
دلم را می شکانی ای مسافر
به جبران گناهت زود برگرد
برایت نیست جایی مثل خانه
بسوی زاد گاهت زود برگرد
بیا از زیر قرآنم گذر کن
خدا پشت و پناهت،زود برگرد
نجمه زارع