saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

" داریوش "

قصه ی گذشته های خوب من

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن


حالا باید سر رو زانوم بزارم

...

تا قیامت اشک حسرت ببارم

دل هیشکی مثل من غم نداره

مثل من غربت و ماتم نداره

حالکه گریه دوای دردمه

چرا چشمام اشکشو کم میاره

خورشید روشن ما رو دزدیدن

زیر اون ابرای سنگین کشیدن

همه جا رنگ سیاه ماتمه

فرصت موندنمون خیلی کمه

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیات

تا قیامت دل من گریه میخوات

سرنوشت چشاش کوره نمیبینه

زخم خنجرش میمونه تو سینه

لب بسته سینه ی غرق به خون

قصه ی موندن آدم همینه


" داریوش "
قصه ی گذشته های خوب من



خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن



حالا باید سر رو زانوم بزارم 



تا قیامت اشک حسرت ببارم



دل هیشکی مثل من غم نداره



مثل من غربت و ماتم نداره



حالکه گریه دوای دردمه



چرا چشمام اشکشو کم میاره



خورشید روشن ما رو دزدیدن



زیر اون ابرای سنگین کشیدن



همه جا رنگ سیاه ماتمه



فرصت موندنمون خیلی کمه



اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیات



تا قیامت دل من گریه میخوات



سرنوشت چشاش کوره نمیبینه



زخم خنجرش میمونه تو سینه



لب بسته سینه ی غرق به خون



قصه ی موندن آدم همینه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد