saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

باران

S A L I  J O O N

نظرات 1 + ارسال نظر
هدی چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:17 http://aftabgardantarin.blogsky.com

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا...
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا...

وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا...

روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت
فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا

کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا...

...

تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا ...

از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا...


مرحومه نجمه زارع

درودچه خبر شده بارون همه رو برده
منم میرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد