فقط می تونم بگم : س پ ا س برای تمامیت شفافیت وجود شما ...
وظیفه است
سینه ام این روزها بوی شقایق می دهدداغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد «او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کردآه را می گیرد از من جاش هق هق می دهد برگ هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درختخود به مرگ خویشتن رای موافق می دهد چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولیچشمهایم پاسخت را مثل سابق می دهد زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد
فقط می تونم بگم : س پ ا س برای تمامیت شفافیت وجود شما ...
وظیفه است
سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد
داغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد
«او» که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد
آه را می گیرد از من جاش هق هق می دهد
برگ هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رای موافق می دهد
چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولی
چشمهایم پاسخت را مثل سابق می دهد
زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس ؟
دومی ! چون اولی دارد مرا دق می دهد