برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه!!!!
ولی همیشه اون موقع هول میشمُ میگم یا اباالفضل....
با چه نرم افزاری مارو طراحی کردن آخه؟
ورژن جدید نمیاد این باگ برطرف بشه؟
با تو گویی خدا مرا آرام... می برد روی دوش خود به بهشت!
با تو انگار ازل همین حالاست با تو نقش فرشته کمرنگ ست
من که باشم در این میان که خدا در هوای تو سخت دلتنگ ست!
بدنت همزمان حریق و حریر... من از اعجاز تو خبر دارم!!
در تن نازکت خدا پیداست... تا ابد من به تو نظر دارم
سرانجام پس از جنجالهای فراوان به خانمها در عربستان اجازه رانندگی داده شد :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این روزها
با هرکه دوست می شوم احساس می کنم
آنقدر دوست بوده ایم که دیگر
وقت خیانت است
انهدام
- نصرت رحمانی
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم .
احمد شاملو
زمانی که انسان پیر میشود ،
از
رویاهایش دست میکشد ...
بلکه
انسان زمانی که ،
گابریل گارسیا مارکز
ابو علی سینا
اول اندیشه وانگهی گفتار
پایبست آمدهاست و پس، دیوار
گلستان سعدی
مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل
شود!
عشق به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست .
یک عاشقانه ی آرام - نادر ابراهیمی
تا آسمان راهی نیست
اما تا آسمانی شدن راه بسیار است..
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر
و مادرم دوست دارم،
چون آنها از روی عشق می رقصند و اینها از
روی عادت نماز می خوانند.
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.
خداوندا.....
برای همسایه که نان مرا ربود، نان !!
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی
!!
برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش !!
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می
طلبم.....
حرفهایی است که هیچ گاه زبانها بهم
نمیگویند....
حرفهایی است که فقط دستها میتوانند بهم
بگویند.
******
صبر کردن دردناک است و فراموش کردن
دردناکتر
و از این دو دردناکتر ان است که ندانی
باید صبر کنی یا فراموش!!!!
رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست داری
و روز بعد تنهائی
به همین سادگی او رفته است
و همه چیز تمام شده است
مثل یک میهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟
این رسم زندگیست
تو نمی توانی آن را تغییر دهی
چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و
زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ،
تو تشنه ی آتش باشی و نه آب. و چشمه که
خشکید ، و چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی ،
بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت
و در خود گداخت و از زمین آتش رویید
و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی آب گردی
و نه آتش!!!
و بعد ، عمری گداختن از غم نبودن کسی که
تا بود ، از غم نبودن تو می گداخت ...!
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند
شدم، وقتی که دیگر رفت من به انتظارآمدنش نشستم،
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته
باشد من او را دوست داشتم،
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ، وقتی
او تمام شد من آغاز شدم وچه سخت است تنها شدن!