saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

قضاوت با شما

رضاشاه به اتفاق هیأت همراه به ترکیه مسافرت میکنه که تنها مسافرت خارجی رضاشاه بود.
وقتی آخر شب بعد از صرف شام و شب نشینی رضاشاه به اتاقش میره، میبینه یه دختر جوان و زیبای ترک تو اتاقش منتظرشه، با عصبانیت یه نفرو صدا میزنه و میگه: این خانم اینجا چیکار میکنه؟ اون شخص میگه: آتاتورک گفتن: این خانوم پیشتون باشه که تا صبح شما تنها نباشین، رضاشاه از اون خانوم میخواد اتاقو ترک کنه؛ وقتی همراهان رضاشاه پرسیدن: چرا دختر به این زیبایی رو فرستادین رفت؟ رضاشاه در جواب برگشت و گفت: من امشب رو تا صبح با این دختر می خوابیدم، فردا که آتاتورک به ایران اومد، من کی رو بفرستم پیشش؟ تمام زنان و دختران ایران ناموس منند.
درود بر شرافت و میهن پرستی این بزرگ مرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد