saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

به آغـوش کوچـک مـن بیـا ...


 به آغـوش کوچـک مـن بیـا ...
وقتی آسمان این همه بخیل است

وقتی ابرها ناخن‌خشکی می‌کنند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی دست‌هایی که باید سایبان مهربانی‌ات باشند، اینهمه کوتاهند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی شاخه‌های بهار تا دیوار خانه تو نمی‌رسند

وقتی گردبادهای گریز در چشم‌هایت قدم می‌زنند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به سراغ دست‌های من بیا

به آغوش من که برایت همیشه گرم است ...

عزیز من! این آغوش هر چند کوچک، ولی برای تو یک دنیا جا دارد.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

این آغوش هرچند کوچک،
ولی می‌تواند سرمای ترسی که در جانت بیتوته کرده است
را به تابستانی‌ترین ظهر ممکن برساند.

وقتی "گل‌ها فقط برای دیدن تو چانه نمی‌زنند" و کسی نیست که برایت زنده بماند و زندگی کند
گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

وقتی ثانیه‌های حیات، سال‌اند، وقتی مرگ در دو قدمی ما نفس می‌کشد و جوان می‌شود

وقتی دار و ندار جهان به پای اسلحه‌هایی می‌ریزد که فقط بلدند آدم بکشند؛
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من بیا ...

به این مطمئن‌ترین مکان دنیا که برای تو می‌تواند جان‌پناهی باشد.

چرا که عاقلان دنیا! سرپناهت را به موشک گرفتند و بازی‌های کودکانه‌ات را ناتمام گذاشتند.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

عزیز من! من شاید کوچک باشم؛

شاید دست‌های من برای به آغوش کشیدنت کوتاه باشد.

ولی دلم به اندازه تمام تابستان‌های تاریخ گرم است و آغوشم مطمئن‌ترین جا برای توست.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من بیا و آرام بگیر ...

از این همه صدای مسلسل‌هایی که در تاریخ راه می‌روند و گوش جغرافیا را کر کرده‌اند.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من از نگاه‌های هیز مردانی که چشم‌هایشان روی شکمشان باد کرده است و لبخند می‌زنند تا دندان‌های کرم‌خورده‌شان را به زنان روی دیوار نشان دهند.

عزیز من، خواهرکم، مطمئن‌ترین و گرم‌ترین
نقطه جغرافیا آغوش کوچک من است که برادر بزرگ توام.

به آغـوش کوچـک مـن بیـا ...


 به آغـوش کوچـک مـن بیـا ...
وقتی آسمان این همه بخیل است

وقتی ابرها ناخن‌خشکی می‌کنند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی دست‌هایی که باید سایبان مهربانی‌ات باشند، اینهمه کوتاهند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی شاخه‌های بهار تا دیوار خانه تو نمی‌رسند

وقتی گردبادهای گریز در چشم‌هایت قدم می‌زنند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به سراغ دست‌های من بیا

به آغوش من که برایت همیشه گرم است ...

عزیز من! این آغوش هر چند کوچک، ولی برای تو یک دنیا جا دارد.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

این آغوش هرچند کوچک،
ولی می‌تواند سرمای ترسی که در جانت بیتوته کرده است
را به تابستانی‌ترین ظهر ممکن برساند.

وقتی "گل‌ها فقط برای دیدن تو چانه نمی‌زنند" و کسی نیست که برایت زنده بماند و زندگی کند
گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

وقتی ثانیه‌های حیات، سال‌اند، وقتی مرگ در دو قدمی ما نفس می‌کشد و جوان می‌شود

وقتی دار و ندار جهان به پای اسلحه‌هایی می‌ریزد که فقط بلدند آدم بکشند؛
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من بیا ...

به این مطمئن‌ترین مکان دنیا که برای تو می‌تواند جان‌پناهی باشد.

چرا که عاقلان دنیا! سرپناهت را به موشک گرفتند و بازی‌های کودکانه‌ات را ناتمام گذاشتند.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

عزیز من! من شاید کوچک باشم؛

شاید دست‌های من برای به آغوش کشیدنت کوتاه باشد.

ولی دلم به اندازه تمام تابستان‌های تاریخ گرم است و آغوشم مطمئن‌ترین جا برای توست.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من بیا و آرام بگیر ...

از این همه صدای مسلسل‌هایی که در تاریخ راه می‌روند و گوش جغرافیا را کر کرده‌اند.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به آغوش من از نگاه‌های هیز مردانی که چشم‌هایشان روی شکمشان باد کرده است و لبخند می‌زنند تا دندان‌های کرم‌خورده‌شان را به زنان روی دیوار نشان دهند.

عزیز من، خواهرکم، مطمئن‌ترین و گرم‌ترین
نقطه جغرافیا آغوش کوچک من است که برادر بزرگ توام.

آفتابگردان ترین

پس اگر بندگان من از من پرسیدند بگو من نزدیکم و دعای دعاکننده را می شنوم و اجابت می کنم (بقره - 186)
در شأن نزول این آیه شریفه، دو روایت رسیده است که اندکى با هم تفاوت دارند، امّا در اصل به یک حقیقت بازمى‏گردند:
1. مردى از خداجویان و خداپرستان به پیشگاه پیامبر (ص) شرفیاب شد و پرسید: اى پیامبر خدا! آیا خدا به ما نزدیک است و من مى‏توانم آهسته و آرام با او به نیایش و راز و نیاز بپردازم، یا دور است و ناگزیر باید با صداى بلند و رسا او را بخوانم؟
پیامبر گرامى (ص) لب به سخن نگشوده بود که این آیه شریفه بر قلب مصفّاى او فرود آمد و پاسخ آن انسان خداجو و همه خداجویان عصرها و نسلها را داد.
2. گروهى از خداجویان به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شدند و پرسیدند: اى پیامبر خدا! شما که پیام‏آور خداوند و آموزگار ما هستى، به ما بگو که به‏هنگام نیایش و راز و نیاز، پروردگار خویش را چگونه بخوانیم؟ آهسته و نیایشگرانه یا با صداى رسا؟
و آنگاه بود که در پاسخ آنان، این آیه شریفه فرود آمد.


در این مورد، از پیامبر گرامى (ص) نقل کرده‏اند که فرمود:

«ما من مسلم دعااللّه بدعوةٍ لیس فیها قطیعة رحمٍ ولا اثمٍ الّا اعطاه‏اللّه بها احدى خصالٍ ثلاث: امّا اَنْ یعجّل دعوته؛ و امّا اَنْ یؤخّر له فى‏الآخرة؛ و امّا اَنْ یدفع من‏السّوء مثله.»
هر انسان توحیدگرایى خداى را بخواند، چنانچه در دعاى خویش قطع رحم یا گناهى نخواهد، آفریدگار هستى یکى از این سه نعمت را به او ارزانى مى‏دارد:
1. دعاى او بیدرنگ اجابت مى‏شود؛
2. در سراى آخرت به خواسته‏اش مى‏رسد.
3. درپرتو آن دعا و نیایش، رویداد تلخ و گرفتارى سختى که قرار بود برایش اتّفاق بیفتد، برطرف مى‏شود.


و نیز از آن حضرت روایت کرده‏اند که فرمود:

«... فانّى احبّ لاازال اسمع صوته...»
بسیار مى‏شود که بنده‏اى از بندگان خدا دعا مى‏کند و خواسته‏اى از بارگاه خدا مى‏خواهد؛ امّا بدان دلیل که آفریدگارش او را دوست دارد، به فرشته امین پیام مى‏دهد که در برآوردن خواسته بنده‏ام شتاب مکن، چرا که من دوست دارم هماره صداى نیایش او را بشنوم. و نیز چه بسیار اتّفاق مى‏افتد که بنده‏اى دعا مى‏کند و از آنجا که خداوند بر او خشم گرفته است، به فرشته امین دستور مى‏دهد که خواسته‏اش را برآورد، چرا که نمى‏خواهم صداى او را بشنوم.

همچنین از امیر مؤمنان (ع) نقل کرده‏اند که فرمود:

«ربّما اخّرت عن‏العبد اجابةالدّعا لیکون اعظم لأجرالسّائل...»
گاه براى آنکه پاداش دعا کننده پرشکوه‏تر شود و او بهتر و کاملتر به آرزوى خویش برسد، برآمدنِ خواسته‏اش به تأخیر مى‏افتد.


و نیز از «ابراهیم بن ادهم» - یکى از دانشوران مسلمان - پرسیدند: چرا هنگامى که دعا مى‏کنیم، خواسته‏هایمان برآورده نمى‏شود؟
و او پاسخ داد: بدان دلیل که شما مردم خداى را شناخته‏اید، با وجود این، فرمانش را در زندگى بکار نمى‏گیرید؛ به پیامبر ارادت دارید، امّا او را الگو و سرمشق زندگى خود قرار نمى‏دهید؛ قرآن را دریافت داشته‏اید، ولى مقرّراتش را اجرا نمى‏کنید؛ نعمتهاى رنگارنگ خدا را مى‏خورید، لکن سپاس ارزانى‏دارنده آنها را بجا نمى‏آورید؛ به بهشت اعتقاد دارید، بااینحال براى بدست‏آوردنش نمى‏کوشید؛ از آتش دوزخ آگاهید، مع‏الوصف براى نجات از آن تلاش نمى‏کنید؛ شیطان را شناخته‏اید، امّا با او کارزار نمى‏کنید بلکه مطیع او هستید...


می گویند دعا کننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بکار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى‏کنم، پس به خودم ایمان بیاورند ودعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبّت‏آمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند. 
دعا کردن، همراه وهمرنگ شدن با کلّ هستى است. طبق آیات قرآن، تمام هستى در تسبیح و قنوت هستند؛ «کلّ له قانتون» و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند؛ «یَسئله مَن فى السموات والارض» پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصله‏ى ناهمگون هستى نباشیم. 

آرزو

شده بخوای بخوابی تاپ تاپ قلبت نزاره؟

فکر کنی خدایا اونم خوابیده یا که بیداره؟!

شده تو بی خوابی صد هزارتا نقشه بکشی...

دنبال بهونه باشی که اون و فردا ببینی

شده شب که سر می زاری آرزو کنی بمیری

دم دم های صبح که میشه نفرینتو پس بگیری...

آفتابگردان ترین

همیشه آغاز راه دشوار است ،
عقاب در آغاز پر کشیدن ،پر میریزد
ولی در اوج حتی از بال زدن هم بی نیاز است

خدایا .... آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند !
مرا در آغوش خود بگیر ؛
.
.

دلم آرامشِ خدایی می خواهد ... !!!

پرواز

عزیزم پرواز رابه خاطر بسپار پرنده مردنی است

روی قبرم

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
...
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

واژه خسته ُکه یک روزو کبوتر شدو رفت...
...
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت



زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت



چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم



آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت



روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود



مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت



او کسی بود که از غرق شدن می ترسید



عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت



هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد



واژه خسته ُکه یک روزو کبوتر شدو رفت...

آفتابگردان ترین

درد من حصار برکه نیست.درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است…
"حمید مصدق"

روح آلوده

******* در خیابان
تنی می خرند
و
آن را فاحشه می خوانند

... جسم خود را
به لذت هم آغوشی می سپارند
که
درهای خیانت به روحشان
دیرگاهی است
مغز و جانشان را
فاحشه کرده است

امان از دست شهوتی که
جسم را به بیماری
و
روح را به رذالت
آلوده سازد

فرشتـــــه ی آزادی تولــــــدت مبارک

امروز سالروز تولد ندا آقا سلطان، نــــــــــدایِ ایران هست,
فرشتـــــه ی آزادی تولــــــدت مبارک♥

ندا جان تولدت ۳۰ سالگیت مبارک .
زادروز ۳ بهمن ۱۳۶۱
...
بگو آنجا که رفتی شاد هستی؟ در آن سوی حیات آزاد هستی؟

هوای نوجوانی خاطرت هست؟ هنوزم عشق میهن در سرت هست؟

بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟

کسی دزد شعورت نیست آنجا ؟ تجاوز به غرورت نیست آنجا؟
...
امروز سالروز تولد ندا آقا سلطان، نــــــــــدایِ ایران هست,

 فرشتـــــه ی آزادی تولــــــدت مبارک♥ / لطفاً به احترامش به <3 براش بزارین و این پست رو به اشتراک بزارین...



ندا جان تولدت ۳۰ سالگیت مبارک .

زادروز ۳ بهمن ۱۳۶۱



بگو آنجا که رفتی شاد هستی؟ در آن سوی حیات آزاد هستی؟



هوای نوجوانی خاطرت هست؟ هنوزم عشق میهن در سرت هست؟



بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟



کسی دزد شعورت نیست آنجا ؟ تجاوز به غرورت نیست آنجا؟

الهی کیفرم*****

الهی کیفرم را میپذیرم

که از تو ذات خود را پس بگیرم


کمک کن تا که با ناحق نسازم

...
برای عشق و آزادی بمیرم

خدایم ای پناه لحظه هایم

صدایت میزنم با گریه هایم

صدایت میزنم بشنو صدایم
.
.
.
الهی امین 
الهی کیفرم را میپذیرم



که از تو ذات خود را پس بگیرم



کمک کن تا که با ناحق نسازم



برای عشق و آزادی بمیرم



خدایم ای پناه لحظه هایم



صدایت میزنم با گریه هایم



صدایت میزنم بشنو صدایم 

.

.

.

الهی امین

دست خدا

دعا میکنم زیر این سقف بلند
روی دامان زمین
هر کجا خسته شدی
یا که پرغصه شدی
دستی از غیب به دادت برسد
...
و چه زیباست که آن دست " خدا "باشد و بس.
دعا میکنم زیر این سقف بلند

 روی دامان زمین

 هر کجا خسته شدی

 یا که پرغصه شدی

 دستی از غیب به دادت برسد 

و چه زیباست که آن دست

بی بی جونم

جُمجُمک برگ خزون
تو زمین و آسمون
من ندیدم تا حالا
یکی مثل بی بی جون
بی بی جونِ پیرِ من
... همیشه خوش حال و هواست
شوخ و دل زنده و شاد
ببین عین بچه هاست

بی بی جونم بی بی جون ...

سنگ بـبـاره از هوا
بی بی هراسون نمیشه
تا آخر زمون بشه
بازم تو حالِ خودشه

دل داره تا دلت بخواد
واسه اینه که هی براش
از چپ و راست بهار می آد
هنوزم به کفترا
دون میده و کار میکنه
با صدای خنده هاش
غصه رو انکار میکنه
بی بی جونم بی بی جون
بی بی جونم بی بی جون
ادامه ...

خدا بزرگه

گفت: بیخیال... انگار یادت رفته که خدا بزرگه.
گفتم: نه... اتفاقا حواسم به بزرگی خدا هست ولی کوچیکی بنده هاشه که حواسمو پرت می کنه.
گفت: بیخیال... انگار یادت رفته که خدا بزرگه.

گفتم: نه... اتفاقا حواسم به بزرگی خدا هست ولی کوچیکی بنده هاشه که حواسمو پرت می کنه.

نواختن ویلون

در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.

این مرد در عرض چند دقیقه شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت.
...
از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند.

سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیه ای توقف کرد بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.

یک دقیقه بعد ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.

چند دقیقه بعد مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود به دیوار پشت سر تکیه داد ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد.

کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد کودک سه ساله ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان به همراه می برد.

کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت مادر محکم تر کشید و کودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون زن بود بهمراه مادر براه افتاد این صحنه توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.

در طول مدت چند دقیقه ای که ویلون زن می نواخت تنها شش نفر اندکی توقف کردند.

بیست نفر انعام دادند بی آنکه مکثی کرده باشند و سی و دو دلار عاید ویلون زن شد.

وقتیکه ویلون زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد نه کسی متوجه شد نه کسی تشویق کرد ونه کسی او را شناخت.

هیچکس نمیدانست که این ویلون زن همان (جاشوا بل) یکی از بهترین موسیقی دانان جهان است و نوازنده ی یکی از پیچیده ترین قطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار میباشد.

جاشوا بل دو روز قبل از نواختن در سالن مترو در یکی از تاتر های شهر بوستون برنامه ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش فروش شده بود و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.

این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود و بخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی سلیقه و الوویت های مردم بود.

نتیجه: آیا ما در شرایط معمولی وساعات نامناسب قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟

لحظه ای برای قدردانی از آن توقف میکنیم؟

آیا نبوغ وشگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره میتوانیم شناسایی کنیم؟

یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد:

اگر ما لحظه ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است گوش فرا دهیم چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟
ا...
( امیدوارم خوانده شود! )



در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.



این مرد در عرض چند دقیقه شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت.



از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند.



سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیه ای توقف کرد بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.



یک دقیقه بعد ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.



چند دقیقه بعد مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود به دیوار پشت سر تکیه داد ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد.



کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد کودک سه ساله ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان به همراه می برد.



کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت مادر محکم تر کشید و کودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون زن بود بهمراه مادر براه افتاد این صحنه توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.



در طول مدت چند دقیقه ای که ویلون زن می نواخت تنها شش نفر اندکی توقف کردند.



بیست نفر انعام دادند بی آنکه مکثی کرده باشند و سی و دو دلار عاید ویلون زن شد.



وقتیکه ویلون زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد نه کسی متوجه شد نه کسی تشویق کرد ونه کسی او را شناخت.



هیچکس نمیدانست که این ویلون زن همان (جاشوا بل) یکی از بهترین موسیقی دانان جهان است و نوازنده ی یکی از پیچیده ترین قطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار میباشد.



جاشوا بل دو روز قبل از نواختن در سالن مترو در یکی از تاتر های شهر بوستون برنامه ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش فروش شده بود و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.



این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود و بخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی سلیقه و الوویت های مردم بود.



نتیجه: آیا ما در شرایط معمولی وساعات نامناسب قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟



لحظه ای برای قدردانی از آن توقف میکنیم؟



آیا نبوغ وشگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره میتوانیم شناسایی کنیم؟



یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد:



اگر ما لحظه ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون است گوش فرا دهیم چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟

معین

سالروز میلاد هنرمند خوب ایران زمین "معین" عزیز فرخنده باد
سالروز میلاد هنرمند خوب ایران زمین

آفتابگردان ترین

 سپاس
خوشبخت ترین آدمها آنهایی نیستند که هرچه می خواهند دارند ...
خوشبخت ترین آدمها آنهایی هستند که می توانند به خاطر کسانی که دوست دارند، از خواسته های دوست داشتنی شان بگذرند ...

برای سلامتییتان حتما بخوانید :

برای سلامتییتان حتما بخوانید :


1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید ، نیمه آخر آن را هیچ وجه نکشید.

2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.

3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.

4. چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.

5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزینها کولر را خاموش نمایید.

6. غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن درصورت عدم استفاده دور بریزید.

7. با حیوانات خانگی تعامل مثبت داشته باشید. آنها ممکن است از خیلی از انسانها سالمتر و تمیزتر باشند. عوامل مشترک زیاد آنها با انسانها میتواند به شکل واکسن در بدن عمل کند.

8. هنگام غذا بین هرلقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.

9. هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.

10. لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت برروی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند. درمنزل نیز تا حد امکان از لباسهای گشاد ، راحت و باز استفاده نمایید.

11. موهای خود را بیش از یکبار در شبانه روز شانه نکنید.مراقب ورود شوره سر (حتی بصورت نامرئی) به چشمها و مجرای تنفسی خود باشید.

12. هنگام دویدن و راه رفتن سر خود را بالا نگهدارید.هنگام نشستن و خوابیدن برعکس سر خود را پایین نگهدارید.

13. توجه بیش از حد به وزن، سودمند نیست. بدن انسان قادر است بصورت خودکار میزان ورودی، جذب و میزان دفع را تنظیم نماید و اشتهای طبیعی نیز متناسب با آن میباشد. هرچه قدر دوست دارید بخورید.

14. اگر نیاز مالی ندارید، لازم نیست روزی 8 ساعت کار کنید. بهترین تعداد ساعات کاری بین 5 الی 6 ساعت میباشد.

15. هرگز پشت مانیتور (های قدیمی) که روشن هستند قرار نگیرید. ضرر آنها از خیلی از دستگاههای عکسبرداری بیشتر است.

16. ورزش و تحرک در ابتدای صبح نه تنها سودمند نیست بلکه خطرناک نیز هست. سعی کنید آن را در حداقل 3 ساعت بعد از بیداری و یا عصر انجام دهید.

17. توجه بیش از حد به امور سیاسی، ورزشی و اقتصادی برای سلامت روان مضر بوده و در دراز مدت به علت عدم امکان تسلط بر کنترل آنها، باعث اختلالات روانی میگردد.

18. معجزه جواهر آلات برای خانمها را فراموش نکنید. حتی اگر صرفا به دیدن آنها باشد.

19. هیچگاه به پهلو نخوابید. سعی کنید در جهت عمود بر محور مغناطیسی زمین بخوابید.

آفتابگردان ترین

(آن فرشتگان) گفتند: به حق بشارتت می دهیم. پس از نومیدان مباش.
(ابراهیم) گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش نومید می شود؟
(آیات ۵۵ و ۵۶ سوره الحجر)

کیست امیدت

در آن زمان که امیدت برید از همه جا ،
ببین که کیست امیدت ،
بدان که اوست خــــــــــــــــــــدا . . .
در آن زمان که امیدت برید از همه جا ،

ببین که کیست امیدت ،

بدان که اوست خــــــــــــــــــــدا . . .

بهترین و بدترین غذاها برای اینکه در آلودگی هوا زنده بمانیم!!!



در هوای آلوده باید برخی مواد غذایی را مصرف کرد که خاصیت خنثی‌کنندگی مواد سمی موجود در هوا را داشته باشند.

1. از طالبی تا ماهی!

مصرف غذاهایی که حاوی آنتی‌اکسیدان‌های سلنیوم و بتاکاروتن هستند هم توصیه می‌شود؛ هنگام آلودگی هوای استنشاقی، مقدار زیادی رادیکال آزاد در بدن تولید می‌شود که سبب کاهش توان فرد در انجام کارهای روزمره زندگی شده و حتی در دراز مدت می‌تواند بیماری‌های مزمن مانند بیماری قلبی- عروقی و انواع سرطان را ایجاد کند. برای به حداقل رساندن عواقب ناشی از تجمع رادیکال‌های آزاد در بدن مصرف آنتی‌اکسیدان‌ها را در رژیم غذایی افزایش دهید. سبزیجات و میوه‌هایی مثل طالبی، انبه، کدو تنبل، فلفل،اسفناج، کلم و زردآلو بتاکاروتن دارند. سلنیوم را هم می‌توانید در غذاهای دریایی، مرغ، نان، آجیل و غلات سبوس‌دار پیدا کنید.


2. E + C + D= ضد آلودگی

چه در خانه هستید، چه در محل کار و چه پشت فرمان، از مواد غذایی مثل: کرفس، اسفناج، گوجه‌فرنگی، لیمو شیرین، نارنگی، پرتقال و برگه سبز کاهو استفاده کنید که غنی از ویتامین C هستند. البته مصرف جوانه گندم، روغن‌های گیاهی، گردو، بادام، زیتون، جگر و سبزیجات دارای برگ سبز که منابع ویتامین E هستند را هم فراموش نکنید. به خصوص اگر شغل‌تان طوری است که باید بیشتر در هوای آزاد باشید؛ این ویتامین می‌تواند مسمومیت ناشی از آلودگی هوا را خنثی کند.منابع مناسب ویتامین D هم شیر، کره و زرده تخم‌مرغ هستند که باید در برنامه غذایی روزانه‌تان باشند.


3. پکتین بخورید!

مواد غذایی که سرشار از پکتین هستند، سرب موجود در هوا را می‌گیرند و مانع از نفوذ سرب به سلول‌های بدن می‌شوند؛ مصرف روزانه یک عدد سیب می‌تواند عوارض ناشی از آلودگی هوا را کاهش داده و میوه‌هایی مانند پرتقال و توت‌فرنگی نیز سرشار از پکتین بوده و برای کاهش عوارض آلودگی هوا مفید هستند.



4. لبنیات کم‌چرب میل کنید

در هوای آلوده باید بیشتر از همیشه شیر، ماست و دوغ بنوشید، زیرا فسفر، منیزیم و کلسیمی که در لبنیات یافت می‌شود، همگی خنثی‌کننده سموم هستند و برای کاهش صدمات دستگاه تنفسی و التهاب دستگاه گوارش ناشی از آلودگی هوا، باید مصرف شیر و لبنیات بیش از پیش شود.


مصرف شیر و فراورده‌های آن باعث نرم‌شدن مخاط تنفسی فوقانی، مری و معده می‌شود و به‌دلیل وجود ترکیبات مناسب برای رشد و نمو باکتری‌های مفید که عمل دفع ادرار و مدفوع و مواد آلاینده را تنظیم می‌کنند، التهابات و بیماری‌های دستگاه گوارش را کاهش می‌دهد.


5. کمبود کلسیم = جذب سرب بیشتر!

افرادی که کمبود کلسیم دارند، بیشتر در معرض خطر آلودگی با سرب قرار می‌گیرند. چون گیرنده‌های فلزات 2 ظرفیتی در بدن انسان به‌صورت رقابتی عمل می‌کنند و در صورتی که این گیرنده‌ها، قبلا با فلزات مورد نیاز بدن مانند آهن و کلسیم اشباع شده باشند، بدن کمتر در معرض آلودگی با سرب قرار می‌گیرد برای جلوگیری از آلودگی زیاد با سرب بهتر است لبنیات بیشتری مصرف کنید که منبع غنی کلسیم هستند.


6. چرب و چیلی‌ها ممنوع!

در روزهایی که آلودگی هوا بسیار زیاد است، از غذاهای چرب به‌خصوص چربی‌های جامد حیوانی و گیاهی استفاده نکنید که مصرف چنین غذاهایی فقط باعث تشدید کاهش توان بدنی و ذهنی شما در طول روز خواهد شد. پس استفاده از تنقلات کم ارزش مثل چیپس، پفک و نوشابه‌های گازدار را بی‌خیال شوید که باعث اختلال جذب عناصر مفید در بدن می‌شود و می‌تواند اثرات منفی آلودگی هوا را تشدید کند. مصرف موادی مثل سوسیس و کالباس هم به دلیل داشتن مواد شیمیایی و نگهدارنده، علاوه بر این که به خودی خود مضر و سرطان‌زاست، برای ساکنان شهرهایی که هوای ناسالم دارد، به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود.


7. سیر و پیاز بخورید

سیر، پیاز و تره فرنگی، هر قدر هم که بوی آزاردهنده‌ای داشته باشند اما حاوی مقدار زیادی گوگرد هستند که می توانند از مخاط دستگاه تنفسی محافظت کنند.


8. نوشیدن آب زیاد فراموش نشود

نوشیدن زیاد آب به کلیه‌ها کمک می‌کند تا املاح اضافی از بدن خارج شود و ذرات آلودگی مدت کمتری در بدن باقی بماند.


9. خرید از وانتی ممنوع!

در روزهای آلودگی هوا نباید از وانتی‌هایی که میوه و سبزیجات تازه را در کنار خیابان‌ها می‌فروشند یا مغازه‌هایی که سبزیجات خود را بیرون از مغازه و در مسیر عبور خودروها می‌گذارند، میوه و سبزی بخرید.

آفتابگردان ترین

خلاصه کتاب آیین دوست یابی
 

دیل کارنگی


فصل اول
اگر می خواهید عسل بردارید به کندو لگد نزنید
زمانی را تصور کنید که شخصی کاری کرده که شما آن کار را یا دوست ندارید و یا اشتباه می دانید. خوب. معمولا شروع می کنید با لحن خشن صحبت کردن که تو این کار را درست انجام ندادی و…




بیایید در مورد این موضوع کمی فکر کنیم. اگر شخص مقابل می دانست که این کار غلط است و یا از انجام آن هدفی نداشت؛ خوب چرا خود را به زحمت انداخت و آن را انجام داد. فکر کنید. هر کسی که کاری انجام می دهد یا فکر می کند که آن کار درست است و یا از انجام آن هدفی دارد. از تصمیم های بزرگ گرفته تا کار های کوچکی که فقط برای اذیت و آزار هستند.
در کل سرزنش و انتقاد و گلایه سبب تغییر نمی شوند. با این کار ما تنها سعی می کنیم خودمان را راحت کنیم و عقده ی دلمان را سر دیگران به وسیله ی انتقاد از آنها خالی کنیم. ما انتقاد می کنیم تا خودمان را راضی کنیم. ولی آیا تا به حال به طرف مقابل خود فکر کرده اید؟  او چه سودی از سخنان شما می برد؟
با این کار شما مطمئنا او سرخورده می شود و غرورش که مهمترین چیز برای یک فرد است می شکند. و مسلما دفعه ی بعد کارش را بهتر که انجام نخواهد داد هیچ؛ ممکن است کارش را به طور کلی خراب کند یا آن را رها سازد. در کل انتقاد جز کینه و دشمنی چیز دیگری را به ارمغان نخواهد آورد.
هر کسی فکر می کند کاری را که انجام می دهد مهمترین کار و صحیح ترین کار است، و ما با انتقاد از آن ها نمی توانیم آن ها را از نظر خود برگردانیم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که بزرگترین گانگستر امریکا که جانی ترین فرد این کشور نیز به حساب می آمد خود را ناجی مردم می دانست. مطمئنا او و دیگر افراد انتقاد را نمی پذیرند حتی اگر قانع شوند؛ زیرا دوست دارند روی حرف خود بمانند.
سعی کنید به خاطر بیاورید چند بار تا به حال با انتقاد از کسی توانسته اید در او تغییر ایجاد کنید و او را وادار کنید تا کار اشتباهش را ترک کند؟ مسلما هیچ وقت یا حداقل به ندرت.
انتقاد فقط باعث کینه و دشمنی می شود پس:

اصل اول:
انتقاد، سرزنش و گلایه نکنید.
فصل دوم
راز بزرگ راه آمدن با مردم
عمیق ترین اشتیاق در طبیعت بشر نیاز به مهم بودن است. آرزوی مهم بودن و یا رویای بزرگ بودن یکی از هفت تمایلی است که انسان ها بسیار به آنها نیازمندند. آرزوی مهم بودن مهمترین نیاز انسان هاست که انسان ها با آن¬که همواره به دنبال آنند، کمتر به آن می رسند و می توانند آن را بدست آورند. پس کسانی که این حس را در دیگران ایجاد می¬کنند تعداد اندکی هستند و همیشه موفقند زیرا رقیب سرسختی ندارند.
همه ی انسان ها دوست دارند دیگران از آنها تعریف کنند. تفاوت بارز میان انسان و حیوان نیز همین است. انسان ها آرزوی مهم بودن دارند و این بزرگترین محرک انسان به سمت تلاش است.
بسیاری از انسان ها که دیوانه و یا خیال پرداز می شوند در عالم تازه ی خود، خود را انسانی مهم می دانند و به آرزوی بزرگ مهم بودن که در دنیا نتوانسته بودند به آن برسند، دست می یابند.
حال فکر کنید اگر این موضوع آن قدر مهم است که انسان ها به خاطرش جنون می گیرند چه معجزه ای به وقوع خواهد پیوست اگر ما بتوانیم در آن ها با یک تشویق ساده حس مهم بودن را ایجاد کنیم!
همیشه باید از افراد خوب گفت و آن¬ها را تشویق کرد و در تشویق آن ها حتی مبالغه کرد. اما این اعمال تا زمانی جواب می دهند که صادقانه باشند، اما اگر به صورت تملق نمودار کنند کسی گول آن را نمی خورد؛ و نتیجه برعکس خواهد شد. پس تشویق باید صادقانه و از ته دل باشد.
در قدردانی کردن نیز مثل تشویق قدرت عجیبی وجود دارد، زیرا به انسان احساس مهم بودن می بخشد.
تملق یعنی تحسین بی ارزش. شاید جالب باشد بدانیم در مواقع بی کاری نودوپنج درصد در مورد خودمان فکر می¬کنیم. درخیال، خود را آدم مهمی می دانیم، چون به این احساس نیاز داریم. حال اگر کسی بتواند قدرت مهم بودن را در کسی ایجاد کند چه خواهد شد؟  
معلوم است! علاقه ای شدید در دل طرف مقابل نسبت به خود ایجاد می¬کند. تشویق یک راه برای ایجاد این احساس در دیگری است؛ و نیز قدردانی و همه ی چیز هایی که به طریقی نشان می دهند که ما به طرف مقابلمان توجه داریم. البته این کار نباید فقط به صورت گفتاری نمود پیدا کند. ما باید از ته دل به آنها توجه نشان دهیم که این همان صمیمانه تشکر و تحسین کردن است.
یادمان باشد انسانها فقط به خودشان علاقه دارند. روز، ظهر و شب.

اصل دوم:
تشویق صمیمانه و صادقانه را نثار دیگران کنید.
فصل سوم
آن کس که می تواند این کار را انجام دهد جهان را با خود دارد. آن که نمی تواند، این راه را تک و تنها طی می کند
اگر می خواهید تمامی نکات این فصل را یک¬جا یاد بگیریم بیایید از همین حالا همیشه سعی کنیم از دیدگاه دیگران به موضوع نگاه کنیم. سعی کنیم که در طرح مساله و نیاز خود نیاز شخص مقابل را هم درنظر بگیریم. بنابراین تنها راهی که می توان در دیگران نفوذ کرد این است که به علایق آنان پی ببریم و به آنها بگوییم که چگونه می توانند به آنها دست یابند. تنها راه نفوذ در مردم همین است که درباره ی آن چه علاقه دارند با آنها صحبت کنیم. اگر خواستید کسی کاری برایتان انجام دهد، اول از خود بپرسید چگونه می توانم در او میل به انجام این کار را بر انگیزم و بعد سعی کنید از منافع او صحبت کنید و از علایق او نه از خواسته های خودتان.
اگر موفقیت فقط یک راز داشته باشد، آن دیدن دنیا از چشم طرف مقابل و از زاویه ی دید اوست. افرادی که سعی می کنند به خواسته های خود برسند بسیار زیاد هستند و فقط تعداد اندکی هستند که به علایق دیگران احترام می گذارند و سعی می کنند برای آن¬ها کاری انجام دهند. پس این افراد رقیب های کمتری دارند و موفق تر نیز هستند. اظهار وجود نیاز اساسی طبیعت بشر است. وقتی فکری به ذهنمان می رسد به جای آن¬که دیگران را وادار کنیم که بفهمند این فکر مال ماست چرا کاری نکنیم که آن را متعلق به خود بدانند؟ در نتیجه به آن علاقه مند می شوند و از آن طرف¬داری می کنند.
یادمان باشد: ابتدا در دیگران شوق انجام یک کار را برانگیزیم. کسی که این کار را می کند تمام دنیا را در دستش دارد و کسی که از عهده ی این کار بر نیاید این راه را باید تک وتنها طی کند.

اصل سوم:
در دیگران شوق انجام کاری را برانگیزیم.

ثانیه ای

تو که در باور مهتابی عشق
رنگ دریا داری
فکر امروزت باش
به کجا می نگری
زندگی ثانیه‌ای است
... وسعت ثانیه را می‌فهمی؟
در شبی مهتابی
می‌شود در دل این ثانیه باران بشویم
وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائیم
گره از کار کسی باز کنیم
و تمامیت دنیامان را
از نم عاطفه لبریز کنیم
می شود مثل نسیم
بال در بال پرستو با شوق
بوسه بر قلب شقایق بزنیم
می شود غرق محبت بشویم
خودمان را به خدا بسپاریم
قلبمان را به صمیمیت عشق
دلمان را به امید
می‌شود همدم تنهائی یک دل بشویم
بودنت تنها نیست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را
زندگی ثانیه ای است
وسعتش را دریاب
می‌شود در دل این ثانیه کامل بشویم
...
تو که در باور مهتابی عشق

رنگ دریا داری

فکر امروزت باش

به کجا می نگری

زندگی ثانیه‌ای است

وسعت ثانیه را می‌فهمی؟

در شبی مهتابی

می‌شود در دل این ثانیه باران بشویم

وز دلی غمزده در بستر عشق

عقدها بگشائیم

گره از کار کسی باز کنیم

و تمامیت دنیامان را

از نم عاطفه لبریز کنیم

می شود مثل نسیم

بال در بال پرستو با شوق

بوسه بر قلب شقایق بزنیم

می شود غرق محبت بشویم

خودمان را به خدا بسپاریم

قلبمان را به صمیمیت عشق

دلمان را به امید

می‌شود همدم تنهائی یک دل بشویم

بودنت تنها نیست

تو خدا را داری

و من آرامش چشمان تو را

زندگی ثانیه ای است

وسعتش را دریاب

می‌شود در دل این ثانیه کامل بشویم

گاهی

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
مراقب بعضی یک ها باشیم

آفتابگردان ترین

پس اگر کسی از بندگانم از من پرسید به او بگو من به او نزدیکم و دعای دعاکننده را می شنوم و اجابت می کنم (بقره -186)
به جز خدا کسی رو سراغ داری که اینقدر قاطع و بی پرده مهربانیش رو به عرصه نمایش بذاره؟

افتابگردان ترین

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،
چون من که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو !
"حسین پناهی"

احترام

به سلامتی

آدمایی که به اعتقادات همدیگه احترام میذارن

هفت نصیحت مولانا


هفت نصیحت مولانا

گشاده دست باش،جاری باش،کمک کن(مثل رود)

با شفقت و مهربان باش(مثل خورشید)

اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان(مثل شب)

وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)

متواضع باش و کبر نداشته باش(مثل خاک)

بخشش و عفو داشته باش(مثل دریا)

اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش
(مثل آینه)

یاور

بجز خـــــــــــــــــــدا



کسی رو داری بهت بگه: "من باهاتم"؟؟؟؟
بجز خـــــــــــــــــــدا 







کسی رو داری بهت بگه:

خنده


خنده انبساط عروقی ایجاد می‌کند که در سلامتی موثر است. 
خنده آنقدر مهم است که معمولا در هر درباری دلقکی ، هر روزنامه صفحه طنزی و هر شبکه تلویزیون فیلم کمدی است. 
خنده در هر شرایطی امکان پذیر بوده و قابل دسترس است.
خنده با بازدم انجام می‌شود و این کار باعث می‌گردد CO2 از خون خارج شده و احساس مطلوبی ایجاد نماید. 
خنده تعادل ظریف هورمونی ایجاد می‌کند. 
خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده و ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می‌کند. 
خنده هورمون سروتونین را نیز افزایش داده احساس سرخوشی ایجاد می‌نماید . 
خنده تعداد ضربان قلب (HR) را کاهش می‌دهد که در سلامتی موثر است. 
خنده به دلیل شستن CO2 از خون و صورت را شفاف می‌کند. 
خنده محبوبیت و جذابیت ایجاد می‌کند. 
خنده شادی می‌آورد، همای طور که شادی خنده می‌آورد. 
خنده قدرت یادگیری را افزایش می‌دهد. نقش خنده در کلاس‌های درسی و آموزشی فوق العاده است. 
خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است. 
خنده نوعی تخلیه روانی بوده تنشها و احساسات سرکوب شده را رها می‌سازد. 
خنده به‌دلیل انبساط عروقی ترمیم بافتهای آسیب دیده را تسهیل می‌نماید. 
خنده از بیماریهای زخم‌معده و اثنی عشر جلوگیری می‌کند. 
خنده کلسترول خون را کاهش می‌دهد. 
خنده در پیشگیری از سکته قلبی و سکته مغزی بسیار موثر است. 
خنده «دویدن بی‌حرکت» نام گرفته است و به این دلیل افراد لاغر را چاق و افراد چاق را لاغر می‌کند. 
خنده باعث می‌شود که به دندانهایمان بیشتر توجه کرده و در نظافت آنها بکوشیم. 
خنده سبب می‌شود دوستان بیشتری پیدا کنیم. 
خنده زیاد ، مشکل فیزیولوژی ایجاد نمی‌کند چرا که خنده زیاد باعث افزایش ریزش اشک از چشم می‌شود و این نوع مکانیسم جبرانی یا دفاعی است که فشار خون مغزی را کاهش می‌دهد.
خنده بر خلاف تصور عموم چروک صورت را از بین می‌برد ولی اخم چین و چروک را زیاد می‌کند.
خنده باعث افزایش اندرفین مغز می‌شود که نوعی مورفین طبیعی است و باعث احساس سرخوشی و شادی می‌شود. 
خنده نشانه بارز اعتماد به نفس ، سلامت روان و احساس امنیت است. 
خنده با افزایش سن نسبت عکس دارد متاسفانه هرچه سنمان زیادتر شود کمتر می‌خندیم. 
خنده با افزایش تحصیلات دانشگاهی نسبت عکس دارد. متاسفانه هرچه افراد تحصیل کرده‌تر می‌شوند. کمتر و دیرتر می‌خندند. 
خنده چنان است که مقدار آن در ادیان و ملتها و نژادهای مختلف متفاوت است . 
خنده و شاد بودن تنها انتقامی هستند که می توان از دنیا گرفت،پس همیشه شاد باشید و بخندید

پاسخی به اثر فریدون مشیری


کــوچـــه

سروده "هما میرافشار"


(پاسخی به اثر فریدون مشیری)


بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،

دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی

تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من

که ز کوی‌ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟!

نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم

فریدون مشیری


کــوچـــه
اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری


بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،؛

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،؛
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،؛
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.؛

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،؛
عطر صد خاطره پیچید:؛

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.؛

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.؛

من همه، محو تماشای نگاهت.؛

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:؛

از این عشق حذر کن!؛
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،؛
آب، آیینة عشق گذران است،؛
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،؛
باش فردا، که دلت با دگران است!؛
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!؛

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!؛

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!؛

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،؛

چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،؛

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!؛

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید،؛

ماه بر عق تو خندید!؛

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.؛
نگسستم، نرمیدم.؛

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،؛

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،؛
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم


بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!؛

خواجه حافظ شیرازی


چـو گل هــر دم به بــویت جــامه در تــن
کــنم چــاک از گـریبــان تـا به دامــن

تنــت را دیـد گل گــوئی کـه در بــاغ
چـو مــستان جــامه را بــدرید بـر تــن

من از دسـت غــمت مشکــل برم جــان
ولـی دل را تــو آسـان بــردی از مــن

تــنت در جــامه چــون در جـام بــاده
دلــت در ســینه چـون در سیـــم آهــن

دلــم را مشـکن و پـا در مینـــداز
که دارد در ســرِ زلــفِ تو مســکن

« خواجه حافظ شیرازی »

بنی آدم

بنی آدم ابزار یکدیگرن

که با سرعت از روی هم میگذرن

مثل آب خوردن دل و میشکنن
...
اونایی که حرف تو میشنون

بزار دست تو باز توی دست من

همه آدما نیستن مثل هم

بخند تا بره دیگه این حس بد

ادامه داره زندگی تا ابد

دعا کردم....

من از عمق وجودم خدایم را صدا کردم ...
نمی دانم چه میخواهی ولی.......
برای تو.......
برای رفع غمهایت ...
برای قلب زیبایت ....
...
برای ارزوهایت ....
به درگاهش دعا کردم....
خدا از ارزوهایت خبر دارد ......
یقین دارم دعاهایم اثر دارد....


من از عمق وجودم خدایم را صدا کردم ...

نمی دانم چه میخواهی ولی.......

برای تو.......

برای رفع غمهایت ...

برای قلب زیبایت ....

برای ارزوهایت ....

به درگاهش دعا کردم....

خدا از ارزوهایت خبر دارد ......

یقین دارم دعاهایم اثر دارد....



<3

خدایا ......

خدایا ......
هر کس بیادم هست بیادش باش
کنارم نیست کنارش باش
اگر تنها است پناهش باش و
اگر غم دارد غم خوارش باش.

خدایا ......

هر کس بیادم هست بیادش باش

کنارم نیست کنارش باش

اگر تنها است پناهش باش و

اگر غم دارد غم خوارش باش.



<3

آفتابگردان ترین

همه دارایی منی یگانه من! همه کس و کارم ...
و اگر لحظه ای دور شوی
آنقدر ناچیز می شوم که از بین خواهم رفت ...
لحظه ای دستم را از دستانت جدا نکن.
آمین!

سادگی

 

پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن
...
پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ

 غصه هرگز فرصت جولان نداشت
 خنده های کودکی پایان نداشت

 هر کسی رنگ خودش بی شیله بود
 ثروت هر بچه قدری تیله بود

 ای شریک نان و گردو و پنیر !
 همکلاسی ! باز دستم را بگیر

 مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
 آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

 حال ما را از کسی پرسیده ای؟
 مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

 حسرت پرواز داری در قفس؟
 می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

 سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
 رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

 رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
 آسمان باورت مهتابی است ؟

 هرکجایی شعر باران را بخوان
 ساده باش و باز هم کودک بمان

 باز باران با ترانه ، گریه کن !
 کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

 ای رفیق روز های گرم و سرد
 سادگی هایم به سویم باز گرد!

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ....

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﻧﺎﻡ
ﺗﻮﺁﻏﺎﺯﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ...
ﺩﺭﻫﺮﮐﺠﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺁﻏﺎﺯﮐﻦ ﻣﺮﺍ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ....

ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﻧﺎﻡ
 ﺗﻮﺁﻏﺎﺯﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ...
 ﺩﺭﻫﺮﮐﺠﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺁﻏﺎﺯﮐﻦ ﻣﺮﺍ

بخشایشت

خدایا!
غیر از تو چه کسی را داریم که این قلبهای خسته و سرشار از نیاز را به درگاهش آوریم...
ای پادشاهِ عاشقی ، که رحمت و بخشایشت در حق بندگان، حد و مرزی ندارد...
ایمان داریم، این دستهای خالیمان را که به آستان رحمتت بلند کرده ایم،
پر از عاشقانه های استجابتت خواهی کرد ...
... به امید تو نه به امید خلق تو ....
.
.
الهی آمین........
خدایا!
غیر از تو چه کسی را داریم که این قلبهای خسته و سرشار از نیاز را به درگاهش آوریم...
ای پادشاهِ عاشقی ، که رحمت و بخشایشت در حق بندگان، حد و مرزی ندارد...
ایمان داریم، این دستهای خالیمان را که به آستان رحمتت بلند کرده ایم،
پر از عاشقانه های استجابتت خواهی کرد ...
به امید تو نه به امید خلق تو ....
.
.
 الهی آمین.........(سما)

ابراهیمی


این عشق مثل باد صبا منتشر شده‌ست
این آفتاب در همه‌جا منتشر شده‌ست

مثل کبوتران حرم، سایه‌ی شما
در بیت، بیت دفتر ما منتشر شده‌ست

این آفتاب شعله‌زده، سمت آسمان
این آفتاب تا به کجا منتشر شده‌ست

آیینه‌های این حرم از عشق ما پر است
این آفتاب در همه‌جا منتشر شده‌ست

در این حرم برای همیشه دعای ما
در انعکاس آینه‌ها منتشر شده‌ست

حالا هزار اشک، هزاران دعا و بغض
دور ضریح پاک شما منتشر شده‌ست

پروانه نجاتی



تو آسمان منی من پرنده‌ام آقا
برای بال من آغوش خویش را بگشا

که کوچ کرده‌ام از سردسیری تشویش
به گرمسیر دل‌انگیز گنبدت مولا

گذشته‌ام من از انبوه جنگل تردید
و حجم خشک نفس‌گیری بیابان‌ها

غریب‌تر ز مسافر غریب‌تر ز غروب
کشانده مهر تو ای خوب تا کجا ما را

رسیده‌ام لب ایوان نگاه من ابری
شکوه گنبد خورشیدگونه‌ات پیدا

کنون به وسعت جغرافیای دلتنگی
نشسته‌ام بزنم باز دل به این دریا

کویر تجربه‌ی تلخ لحظه‌های من‌ است
تو مثل جاری آبی بر این عطش اما

شعر از : پروانه نجاتی