saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

یلدا پیشاپیش خجسته باد

قدمی مانده به یلدا...
به شب خاطره انگیزو بلند...
به سپیدی زمستان و اناری که دلش قصه ی یکرنگی هاست...
دلتون شاد...
لبتون خندون...

یلدا پیشاپیش
خجسته باد
قدمی مانده به یلدا...
به شب خاطره انگیزو بلند...
به سپیدی زمستان و اناری که دلش قصه ی یکرنگی هاست...
دلتون شاد...
لبتون خندون...

یلدا پیشاپیش مبارک

یلدا

شما را گر شب یلدا بلنده
مرا لیست طلبکارا بلنده
از اول شانس و اقبالم کج افتاد
زمانه ناقلا با من لج افتاد
اگرچه بخت من چون شام تاره
در اون بالا ندارم یک ستاره
ولی هندونه ام در شام یلدا
سفیدیش بود چون شیر گاوا
انارم ترش و گردوهام پوچه
و چشمان زنم افسوس لوچه
بود آجیل تلخ و سیب ها کال
و قطعاً می شود وارونه ام فال
خلاصه در شب یلدای بنده
بود اوضاع و حالم باب خنده

سالگرد وفات " ناصر عبدالهی " عزیز . . .

آذر سالگرد وفات " ناصر عبدالهی " عزیز . . .
مرگش را کسی باور نمیکرد... صدای خاصی داشت... تقلید نمیکرد... در دهمین روز دی ماه سال ۱۳۴۹ در محله سید کامل شهر بندرعباس زاده شد، پدرش کارگر بازنشسته بود و مادرش خانه دار. از ۱۳ سالگی به موسیقی علاقمند شد، فعالیت‌های هنری خود را از سال‌های نوجوانی در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کرد.

کار حرفه‌ای را به طور جدی از سال ۱۳۷۴ خورشیدی آغاز کرد. در سال ۱۳۷۵ همراه با همسرش به تهران آمد. محمدعلی بهمنی شاعر هرمزگانی و دوست نزدیکش، وی را به انتشارات دارینوش معرفی کرد. پس از آن آلبوم‌های «عشق است» و «دوستت دارم» ناصر را این انتشارات ضبط و منتشر کرد. ناصر با انتشارات فوق دچار اختلافاتی شد، پس از آن آلبوم های «بوی شرجی»، «هوای حوا» و «ماندگار» توسط انتشارات آوای نکیسا و آلبوم «رخصت» توسط انتشارات آوای مهر میهن به بازار روانه شد.


...
«بوی شرجی»، «هوای حوا»، «عشق است»(همراه با پرویز پرستویی و محمدعلی بهمنی)، «دوستت دارم»(همراه با پرویز پرستویی)، «ماندگار»، «عیدانه»، «مه گنوغم» و «رخصت» آلبوم های منتشر شده ار این خواننده است.

و در نهایت عبداللهی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ در بندرعباس به دلایل نامشخصی بی هوش شد و به کما رفت. او پس از گذراندن ۲۷ روز در کما سر‌انجام ۲۹ آذرماه ۱۳۸۵ در بیمارستان هاشمی نژاد تهران در سن ۳۶ سالگی پشت پا به رسم دنیا زد و رفت ...

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فرارو ور کشید

آستین همت رو بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامه فرداها رو تا زد و رفت

و امروز شش سال از رفتن ناگهانی کسی که می خواست «جای تمام نادیدنی های دنیا رویا بزاره» می گذرد...

یه روز از همین روزا روی شب پا می زارم

توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم

تا که خوب خوب بشه زخمای دلواپسی

عشق و مرهم میکنم روی دلها میزارم

تو وجود آدما حس آشنایی هست

مثه حس من و تو اسمشو ما میزارم

عزم آدما بلند، روح آدما وسیع

توی شعرم واسشون کوه و دریا میزارم

توی بهت جاده ها هر جا که دیدنی نیست

چشمامو میبندم و جاش یه رویا میزارم

ناصریای موسیقی ایران هر سال اول ذی الحجه با مهر علی و زهرا شنیده می شود تا یادمان نرود صدای منحصر به فردش هیچگاه کهنه نمی شود...

هنوز هم با گذشت این همه سال شعر و صدایش جایگاهش را در موسیقی حفظ کرده... و هنوز هم «بوی شرجی»، «هوای حوا» ماندگار هستند...
ا
29 آذر سالگرد وفات

آفتابگردان ترین

زنی را...



زنی را می شناسم من

که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

*

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

*

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

*

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است



چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست

*

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

*

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

*

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

*



زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست

نگاه سرد زندانبان

*

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

*

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

*

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی

*

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

*

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

*

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه

*

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

*

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است

*

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که بسه

*

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود



هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده

*

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

*

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

*

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است



سراغش را که می گیرد

نمی دانم؟

شبی در بستری کوچک

زنی آهسته می میرد

*

زنی هم انتقامش را

ز مردی هرزه می گیرد

...

زنی را می شناسم من

...

لیلایت

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارق از جام الستش کرده بود
گفت: یارب از چه خارم کرده ای
...
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق ، دلخونم نکن!
من که مجنونم ، تو مجنونم نکن!
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم...

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست 
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارق از جام الستش کرده بود
گفت: یارب از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق ، دلخونم نکن!
من که مجنونم ، تو مجنونم نکن!
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم...

کاش

کاش روز دیدنت فردا نبود!!!
کاش میشد هیچ کس تنها نبود ...
کاش میشد دیدنت رویا نبود .....
گفته بودی با تو می مانم !! ولی .....
رفتی و گفتی و اینجا جا نبود ....
...
سالیان سال تنها مانده ام .....
شاید این رفتن سزای من نبود ......
من دعا کردم برای بازگشت ......
دست های تو ولی بالا نبود ......
باز هم گفتی که فردا میرسی ......
کاش روز دیدنت فردا نبود. "

کاش روز دیدنت فردا نبود!!!

کاش میشد هیچ کس تنها نبود ...

 کاش میشد دیدنت رویا نبود ..... 

گفته بودی با تو می مانم !! ولی ..... 

رفتی و گفتی و اینجا جا نبود .... 

سالیان سال تنها مانده ام ..... 

شاید این رفتن سزای من نبود ...... 

من دعا کردم برای بازگشت ...... 

دست های تو ولی بالا نبود ......

 باز هم گفتی که فردا میرسی ...... 

کاش روز دیدنت فردا نبود.

یلدا خجسته باد

هدیه شب یلدا...

خیلی زیباست

پیشاپیش یلدا خجسته باد

آفتابگردان ترین

یک لحظه مستجاب شو ای آرزوی من
پلکی بیا عبور کن از رو بروی من
پُر کن دوباره ظرف ِ غزلگریه هام را
از شاخه  شاخه شعر بچین آبروی من
حاجت به چای و قهوه و فنجان ِ فال نیست
افتاده عکس ِ روی شما در  سبــــوی من
با اینکه درد در دلش از حرف ِ سنگ هاست
خندد  شکسته آینه گاهی  به روی من
گشته قبول به مذهب ِ عشقم نماز ِ صبر
تا شد به اشک ِ  سرخ ِ شقایق وضـوی من
آبی ترین غزل ِ سبز ِ من بیا،  بیا
تا آب ِ رفته باز  بیاید به جوی من

خدایا شکر

از کارتون توی یک اداره مدرن راضی نیستین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


هنوز هم از گرسنگی مینالید؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


از خواب توی تخت خواب سفتتون خسته شدین؟

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


هنوز قدر محبت و مراقبت های والدینتون رو نمیدونین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


راحتی و آسایش باعث میشه وقت مطالعه خوابتون ببره؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


آیا آرامش و لذت یک حمام گرم رو دارین و باز هم از زندگی مینالین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


هنوز هم از اینکه دستاتون وقتی ظرفای خودتون رو میشورین آسیب میبینه نگران هستین؟

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

پس دستای کوچیک این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


Louis Vuitton کافی نیست؟ مارک های جدید تر میخواین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


از بازی های تکراری خسته شدین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


کار دیگه ای برای انجام دادن ندارین؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


با داشتن پاهایی سالم هنوزم مینالید؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

پس این چی؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


همیشه به یاد داشته باش:

درست زمانی که از وضعیت زندگیت شکایت میکنی، مردمانی هم هستند که
برای داشتن زندگی مثل تو و بودن به جای تو حاضرند به هر کاری دست بزنند

"حقیقت تلخ"

"حقیقت تلخ"
جغد نزد خدا شکایت برد
انسان ها آواز مرا دوست ندارند
خدا به جغد گفت
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند
...
دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ
تو مرغ تماشا و اندیشه ای
و آنکه می بیند و می اندیشد ، به هیچ چیز دل نمی بندد
دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست
اما تو بخوان
و همیشه بخوان
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ

برف زمستونی


در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای ؟

پرنده دل من نیز ، دیر زمانیست که در برف گیر افتاده . . .



. * ./۰۰\. *.
. * (‘_’) * .
* . ( : ) . *
. *( : )* .
ببین چه آدم برفی نازی درست کردم !

با این که خیلی دوستش دارم ، مال تو !



داره برف میاد، بیا تو قلبم سرما نخوری!



دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد

تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند . . .



مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف ٬ سخت محتاج به گرمای پر و بال توام

تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت ٬ میتوان گفت که من چلچله لال توام . . .


عشق یعنی آن نخستین حرفها

عشق یعنی در میان برفها

عشق یعنی یاد آن روز نخست

عشق یعنی هر چه در آن یاد توست



در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟

بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند . . .


رفاقت مثل آدم برفی میمونه ، درست کردنش راحته اما نگه داشتنش سخته !



آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم ...

برف


برف نو! برف نو! سلام، سلام

بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام

پاکی آوردی ای امید سپید

همه آلودگی‌ست این ایام . . .

بارون


مثل بارون با صفایی / مثل برف سفید و ماهی

مثل گل خوشبو و زیبا / مثل خون تو قلب مایی

چه بخواهی، چه نخواهی / تو عزیز دل مایی

آدم برفی


دوتا آدم برفی که میونشون یه رود بود عاشق هم می شن

اونا از عشق هم آب می شن به امید این که یه روزی توی رودخونه به هم برسن . . .


آرزو


آرزو می کنم غم های دلت برن زیر اولین برف زمستونی

و دلت سفید و همیشه بدون غم بمونه . . .

عشق یعنی


عشق یعنی :

چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست

و چون برف ، ذوب شدن بر غم های دوست . . .

برف


اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه

برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .

چای با طعم خدا

چای با طعم خدا
*
*
*
این سماور جوش است
...
پس چرا می گفتی
دیگر این خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دستهایت
سینی نقره نور
اشکهایم
استکان های بلور
کاش استکان هایم را
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم


Marzieh Kf

چای با طعم خدا

*

*

*

این سماور جوش است

پس چرا می گفتی

دیگر این خاموش است؟

باز لبخند بزن

قوری قلبت را

زودتر بند بزن

توی آن مهربانی دم کن

بعد بگذار که آرام آرام

چای تو دم بکشد

شعله اش را کم کن

دستهایت

سینی نقره نور

اشکهایم

استکان های بلور

کاش استکان هایم را

توی سینی خودت می چیدی

کاشکی اشک مرا می دیدی

خنده هایت قند است

چای هم آماده است

چای با طعم خدا

بوی آن پیچیده

از دلت تا همه جا

پاشو مهمان عزیز

توی فنجان دلم





@[100001876604620:2048:Marzieh Kf]

یادمان باشد

یادمان باشد:
دلخوشیها هیچکدام ماندگار نیستند.

یادمان باشد:
من این به بعد هستم نه تا به حال.
...

یادمان باشد:
لزومى ندارذ همانقدر که تو براى مؤ عزیزى من هم برایت عزیز باشم.

یادمان باشد:
باورهایمان شاید دروغ باشد.

یادمان باشد:
من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهاییم.

یادمان باشد:
تا وقتى اوضاع بدتر نشده ! یعنى همه چیز رو به راه است.

یادمان باشد:
فرار ; راه به دخمه ایى میبرد براى پنهان شدن " نه آزادى.

پروردگارا

پروردگارا
آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بیصدا
به سرزمین قلـــــــــــ ♥بــــــــــ کسانیکه برایم عزیزند
بباران

الهی آمین
پروردگارا

آرامش را همچون دانه های برف

آرام و بیصدا

به سرزمین قلـــــــــــ <3بــــــــــ  کسانیکه برایم عزیزند

بباران



الهی آمین

شیک

گاهی سکــــــــوت ، همان دروغ است !
کمـی شیک تر، روشنفکــرانـه تر
و با مسئولیت کمتر !
گاهی سکــــــــوت ، همان دروغ است !

کمـی شیک تر، روشنفکــرانـه تر

و با مسئولیت کمتر !

آنگونه

میخواهم آنگونه زنده ام نگه دارى که نشکند دلى از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانى که کسى به وجد نیاید از نبودنم.....
میخواهم آنگونه زنده ام نگه دارى که نشکند دلى از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانى که کسى به وجد نیاید از نبودنم.....

چرا*****************

انتقاد "علی درستکار" (مجری صداوسیما) از مراسم بدرقه ضریح امام‌حسین...
______________________________
« واقعا ضریح یک امام معصوم که هنوز نصب نشده و متبرک به هم جواری با مرقد شریف ایشان نشده، چقدر حرمت دارد و چه جای گاهی دارد؟ درست که عشق مردم ما به آن امام وصف نکردنی است و سرمایه ای است داشتنی و بی نظیر، اما این که ضریحی که در راه است تا برای مرقد شریف ایشان برسد را این قدر بزرگ بنمایانیم که خود امام و هدف او و مکتب و مسلک او تحت الشعاع قرار گیرد درست است؟!

این همه برنامه تلویزیون و گردآوری مردم شهرها و مناطق برای این برنامه چه تحلیل دارد؟ مساله است؛ من تحلیل تندی دارم که با جسارت می نویسم و می دانم که برایم گران تمام می شود اما آن را به حساب دفاع از جای گاه این خاندان قدسی می گذارم و پای هزینه آن می ایستم به شرط آن که خوانندگان شریف با صبوری و فهم کامل قضاوت کنند و واکنش!


کما این که ترویج این چنینی ریش و انگشتر و سجاده و تسبیح و حتی عمره و زیارت های پی در پی عتبات و مانند آن را هم از این دست می دانم و چه حرف ها که درباره نقد این رفتارهای متدینین جامعمون ندارم!!!.....حالا برید وزیر آموزش و پرورش و صورتای سوخته دانش آموزا و تکالیفمون در این راه و مساله رو بر برسید!
http://alidorostkar.blogfa.com/

کمپین درخواست از هنرمندان برای شکستن
****************
انتقاد

"دکتر شریعتى"

زن عشق میکارد و کینه درو میکند.
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنانه اش با تو برابر....
میتواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چند همسر هستى.....
براى ازدواجش در هر سنى اجازه ى ولى لازم است و تو هر زمانى بخواهى به لطف قانونگذار میتوانى ازدواج کنى.او مى زاید و تو براى فرزندش نام انتخاب میکنى
او بیخوابى میکشد و تو خواب حوریان بهشتى را میبینى
او مادر میشود و همه جا میپرسند نام پدر؟.....
"دکتر شریعتى"
 
زن عشق میکارد و کینه درو میکند.
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنانه اش با تو برابر....
میتواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چند همسر هستى.....
براى ازدواجش در هر سنى اجازه ى ولى لازم است و تو هر زمانى بخواهى به لطف قانونگذار میتوانى ازدواج کنى.او مى زاید و تو براى فرزندش نام انتخاب میکنى
 او بیخوابى میکشد و تو خواب حوریان بهشتى را میبینى
او مادر میشود و همه جا میپرسند نام پدر؟.....

آفتابگردان ترین

ای علت قشنگی رویا و خواب من
تنها دلیل گل شدن اضطراب من
ای راه حل ساده ی جبران تشنگی
فواره ی نگاه قشنگ تو آب من
رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست
در عکس مهربان تو در کنج قاب من
باران چه قدر حرف تو را گوش می کند
می بارد آن قدر که نیایی به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد
از اوج دل ندادن تو یا عذاب من
اما دل شکسته ی من باز هم نوشت
صد آفرین به چشم تو و انتخاب من

من و تو


من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا !

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس میفروخت !

معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت ؟

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود !

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید !

سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم و دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرده و دنبال کار می گشت

روزنامه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی؛ کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه !
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!

چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود !

وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند !

زندگی ادامه دارد ...
هیچ وقت پایان نمی گیرد ...

من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است !!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است !!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!

من، تو، او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم

اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟

هر روز از کنار مردمانی می گذریم که یا من اند یا تو و یا او ؛
و به راستی نه موفقیت های من به تمامی از آن من است و نه تقصیرهای او همگی از آن اوست ...


 

پر از مریم

در سرزمین من ، هیچ کـوچه ای
به نام هیچ زنــــــــــــی نیست ، و هیچ خیابانــــــــی ...
بن بست ها اما ، فقط زنهــــــــا را می شناسد انگار
در سرزمین من ، سهم زن
ها از رودخــــــانه ها
...
تنها پل هــــــایی است ، که پشت سر آدمها خراب شده اند
.........اینجــــــــــا ...
نام هیچ بیمارستانـــــــــــی ، مریم نیست
تخت های زایشگاههــــــــــا اما
پر از مریم هــــــــــای درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را ، آبستن نیستند

در سرزمین من ، هیچ کـوچه ای

 به نام هیچ زنــــــــــــی نیست ، و هیچ خیابانــــــــی ...

 بن بست ها اما ، فقط زنهــــــــا را می شناسد انگار

 در سرزمین من ، سهم زن

 ها از رودخــــــانه ها

 تنها پل هــــــایی است ، که پشت سر آدمها خراب شده اند

 .........اینجــــــــــا ...

 نام هیچ بیمارستانـــــــــــی ، مریم نیست

 تخت های زایشگاههــــــــــا اما

 پر از مریم هــــــــــای درد کشیده ای است

 که هیچ یک ، مسیح را ، آبستن نیستند

راز پاییزی

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل
شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان
...
تو مشتی خاک گلدانم
تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک باران ...

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم

تو مثل

شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی

و من در پیش چشمان

تو مشتی خاک گلدانم

تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان

و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم

تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف

و من در آرزوی قطره های پاک باران ...

عاقبت یک روز

" عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود "
"عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود"
"شرط می بندم که فردایی نه خیلی دیر و دور"
"مهربانی ، حاکم کل مناطق میشود"
"با صداقت آسمان سهمی برابر میدهد"
...
"با عدالت خاک تقسیم خلایق میشود"
"عقل هم با عشق یک نوعی موافق میشود"
"عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست"
صبح فردا موسم بیداری آیینه هاست"
"فصل فردا نوبت کشف حقایق میشود"
"دست کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش"
"لااقل یک شب بگو کی صبح صادق میشود"
"میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است"
"آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود"

------- " لطفا اطلاع رسانی کنید " --------


-

-خوردن ژلوفن چه بلایی سر شما می آورد؟

"ژلوفن - Gelofen " دارویی است جزء دسته داروهای ضد التهایی غیر کورتونی که متاسفانه مصرف خودسرانه آن به شدت رواج پیدا کرده است!
دکتر احمد رهنمای چیت ساز نایب رئیس انجمن داروسازان تهران در گفتگو با باشگاه خبرنگاران تعدادی از عوارض و مضرات این دارو را به شرح زیر عنوان نموده است:

*آسیب به کبد: از آنجاییکه این دارو در کبد متابولیزه می شود تا قابلیت جذب داشته باشد، بنابراین مصرف زیاد آن به کبد فشار می آورد و به آن آسیب میرساند.

*آسیب به کلیه: دفع دارو از طریق کلیه صورت می گیرد و مصرف بیش از حد آن بر کلیه اثر می گذارد. چون دفع این دارو از طریق کلیه و به صورت ادرار است، 'مبتلایان به ناراحتی های خیلی شدید کلیه' نیز نباید از این دارو استفاده کنند،، همچنین کسانی که به ترکیبات آسپیرین حساسیت دارند.

*آسیب به معده: افرادی که مبتلا به زخم معده هستند نیز، ژلوفن برایشان مضر است.

>>> به طور کلی توصیه می شود تمامی داروها در سه ماهه اول بارداری استفاده نشود. مصرف این دارو باعث بروز اختلالات جنینی می شود.

**همچنین خطرناک برای افراد مبتلا به آسم، فشار خون (حجم خونشان را بالا می برد)، زخم معده یا کولیت، ناراحتی های خونی مثل هموفیلی و افرادی که مشکلات انعقادی دارند.

>>> همچنین افرادی که داروهای *آنتی دیابتیک* استفاده می کنند، نباید ژلوفن بخورند.. چرا که ژلوفن باعث افزایش اثر ضد قند داروهایشان می شود و افت ناگهانی قند و به دنبال آن بروز شوک را به همراه دارد!

جهت مراجعه به منابع مختلف:

http://www.khabaronline.ir

متولدین هر ماه

درباره متولدین هر ماه از این کارها اجتناب کنید
.
.
.
.

زن متولد فروردین
1-انتقاد کردن از او در حضور دیگران بسیار وخیم است.در واقع او از انتقادات و حتی پیشنهادات در زمانی هم که با یکدیگر تنها هستید زیاد خوشش نمی آید
مگر اینکه این پیشنهادات کاملا سازنده بوده و با مقداری ملاحظه و احتیاط مطرح شوند.
2-وقت نشناسی بخصوص او را بسیار ناراحت می کند.این واقیعت که خود او هم بندرت وقت شناس است,دلیل موجهی برای وقت نشناسی شما محسوب نمی شود!
3-سعی نکنید دقت و توجه او را منحصرا به خود اختصاص دهید,زیرا او احتیاج دارد روزانه مقداری تنهایی و خلوت داشته باشد.
4-از طعنه زدن و سرزنش کردن,زرنگی,بدزبانی و ناپختگی بپرهیزید.
5-او موجودی مشکل پسند و باریک بینی است,بنابراین همیشه مراقب مرتب بودن سر و وضع و مطبوع بودن شخصیت خود باشید.

مرد متولد فروردین
1-در اولین ملاقات حالت تهاجمی نداشته باشید.اگر به طرف او جذب شده اید
حداقل بگذارید او فکر کند که خودش در اظهار علاقه پیشقدم شده است.
2-از هر نوع دخالتی در کارهای شغلی اش اجتناب کنید.
3-او شدیدا از تظاهر و خودنمایی بدش می آید بنابراین سعی نکنید با مهم جلوه دادن خودتان و یا موقعیت اجتماعی خود او را تحت تاثیر قرار دهید.تا جایی که می توانید طبیعی و بی پیرایه باشید.

زن متولد اردیبهشت
1-سعی نکنید چگونگی تفکر او را تغییر بدهید,زیرا او حس می کند برای حفظ
عقاید شخصی و خصوصی خود حقوقی دارد.
2-برای اینکه با او کاملا هماهنگ باشید نباید او را وادار کنید علیرغم میل خود جایی برود و یا کسی را ملاقات کند.
3-با او دعوا و جر و بحث نکنید.او شدیدا از اعتشاش و پرخاش بدش می آید.
4-علاقه او به حرف زدن و نوشتن صحیح و درست,شما را ملزم می کند به انتخاب لغات و گرامر صحیح توجه و دقت داشته باشید.
5-از اینکه موجودی پول پرست,مفلوک و یا طعنه زن به نظر بیاید اجتناب کنید,
زیرا طبیعت بخشنده او با این خصوصیات تناقض دارد.

مرد متولد اردیبهشت
1-درباره سایر مردها و نقاط مثبتشان صحبت نکنید بخصوص در مورد کسانی که قبلا می شناختید یا فرضا شوهر سابقتان.از حسود کردن او بپزهیزید.
2-او را درگیر خویشاوندان خود نکنید.اجبارهایی رابه او تحمیل نکنید و قرارهایی نگذارید که با سلیقه او جورنیست.
3-از بد قولی بپرهیزید و عادات افراطی را در خود سرکوب کنید.
4-از شب زنده داری زیاد خودداری کنید حتی اگر ظاهرا به نظر بیاید که او این کار را دوست دارد.علیرغم اینها او به آسانی از شب زنده داری خسته می شود.

زن متولد خرداد
1-هر نوع آمادگی برای تغییر خلق و خو بدون دلیل واضح,بی صبری یا پرخاشگری را در خود سرکوب کنید و از موضوعات جدال برانگیز بپرهیزید.
2-مشکلات خود را نزد او نبرید زیرا این موضوع او را افسرده می کند.
3-سعی نکنید زندگی,عادات ,دوستانش را نظم و ترتیب بدهید.او طبیعتا موجود بسیار مستقلی است.
4-خودتان را با اشخاص دیگر مشغول نکنید و مواظب هر نوع بی نظمی و بی توجهی در مورد عادات لباس پوشیدن خود باشید.

مرد متولد خرداد
1-بدون اینکه خودش مایل باشد در زندگی خصوصی و افکار او کنجکاوی نکنید.
2-به محافظه کاری او,با سخن گفتن غیر عادی,لباس پوشیدن غیر عادی,و کارهای غیرعادی دیگر,خدشه وارد نکنید.خیلی احتمال دارد که او سیگار کشیدن یا مشروب خوردن شما را تایید نکند...
3-هر نوع تمایل به بد خلقی,اغتشاش یا ناسازگاری را در خود سرکوب کنید.
4-سعی نکنید به او توصیه کنید که چه بخورد و چه بپوشد و اگر به نظر می رسد که به دوستان شما علاقمند نیست آنها را به او تحمیل نکنید.

زن متولد تیر
1-لاابالی و نامرتب نباشید و نسبت به سر و وضع و رفتارتان بی توجهی نشان ندهید.
2-از جر و بحث در مورد مسایل شخصی خودتان با او در انظار عموم خودداری کنید.
3-از ولخرجی اجتناب کنید زیرا او صرفه جویی و عقل معاش را تحسین می کند.
4-در حضور دیگران از انتقاد کردن از او خودداری کنید.

مرد متولد تیر
1-سعی نکنید بر او مسلط شوید.
2-از ولخرجی و اسراف و همینطور دخالت دادن اقوام در کارها دوری کنید.
3-در رفتار خود محافظه کار باشید,از آرایش زیاد و لباسهای عجیب و غریب بپرهیزید.
4-از برنامه ریزیهای کامل اجتماعی خودداری کنید,بگذارید او خودش برنامه ریزی کند.

زن متولد مرداد
1-از لباسهای او,دوستانش,شخصیتش یا خانه اش انتقاد نکنید.
2-از بحثهای مذهبی و سئوالهای مربوط به خانواده اش خودداری کنید.
3-سعی نکنید بر او مسلط بشوید...مواظب باشید که عقاید خود,دوستان خود,ورزشهای مورد علاقه خود و ترجیحات خود را در مورد موضوعات مختلف,به او تحمیل نکنید.
4-با او دعوا و غرغر نکنید.از آنجایی که او از طفره رفتن عصبانی می شود همیشه با او صادق و راستگو باشید.

مرد متولد مرداد
1-سیگار نکشید,آدامس نجوید و در سایر عادات شخصی خود افراط نکنید(اگر حس می کنید که از این کارها خشمگین می شود).او در این موارد احساس خودش راروراست به شما خواهد گفت...
2-از پرگویی در مورد خودتان,شغلتان,دوستانتان و بخصوص مردانی که می شناسید خودداری کنید.او دوست دارد خودش در مرکز صحنه باشد.
3-به طور آشکار از مردها دلربایی نکنید و هرگز سعی نکنید حسادت او را عمدا تحریک کنید.
4-سلطه جویی او را بپذیرید و او را وادار نکنید به مکانهایی برود یا کارهایی بکند که هیچ اهمیتی به آنها نمی دهد.
5-او از اینکه در حضور جمع مورد بحث واقع شود و یا از او انتقاد بشود خوشش نمی آید.

زن متولد شهریور
1-از عصبانی شدن و از کوره در رفتن اجتناب کنید,او آرام و وقار را تحسین می کند.
2-از انتقادهای او ناراحت نشوید,زیرا او به طرف کمال حرکت می کند,هم برای خودش و هم برای شما.
3-بدون مشورت با او تصمیمی نگیرید.او دوست دارد اظهار نظر کند و احساس کند که برای شما مفید است.
4-زمانی که حس می کنید خودش شخصا میل به فاش کردن بعضی مسایل ندارد سعی نکنید در زندگی خصوصی او کنجکاوی کنید.به یاد داشته باشید که مهربانی و همدردی برای او خیلی بیشتر از تجملات و هدایای گرانبها ارزش دارد.

مرد متولد شهریور
1-وقتی به نظر ساکت و متفکر می رسد با صحبت کردن مزاحمش نشوید.
2-از اغتشاش و شلوغی بپرهیزید زیرا او برای صلح و هماهنگی ارزش زیادی قایل است..
3-در مورد موضوعات بی اهمیت به او غرغر نکنید و در مورد مسایلی که کاری درباره شان نمی توان کرد غمگین و بهانه جو نباشید.او در مورد اتلاف انرژی بسیار تحریک پذیر می باشد.
4-قبل از اینکه از تصمیماتش سئوال کنید صبر کنید تا آرامشش را بدست بیاورد.
از افراط در همه چیز خودداری کنید.منظور این است که همانطور که باید در مورد خارجی عواطف میانه رو باشید,در مورد عواطف درونی هم معتدل باشید.او یک میانه روی منطقی را دوست دارد.
5-در مورد عادات شخصی یا طرز رفتارش مخالفت نکنید,زیرا او چه بوسیله کلام و چه به طرق دیگر نارضایتی خود را نشان می دهد.

زن متولد مهر
1- سعی کنید در مسایل مختلف او را به آرامی متقاعد کنید.این کار خیلی بهتر از دستور دادن به اوست.
2-به خود اجازه ندهید ستیزه جو یا تند زبان باشید.او یک محیط صلح آمیز را دوست دارد و از شما انتظار دارد که رعایت این موضوع را بکنید.
3-او را مجبور نکنید در ورزشهای خارج از خانه با شما همراهی کند,زیرا تمایل زیادی به این کار ندارد.
4-دایما در مورد امور مالی به او نصیحت و راهنمایی نکنید و از بحث راجع به امور شغلی و مسایل سیاسی بپرهیزید.اگر به موسیقی,هنرو ادبیات علاقه ای ندارید,نگذارید او بفهمد!سعی کنید به همه آنها علاقمند شوید.

مرد متولد مهر
1-در حضور او با مردی زیاد خودمانی نشوید و نگذارید در مورد محبت شما تردید
کند.او میل دارد حس کند که تمام قلب شما متعلق به اوست.
2-موجود تنبل و کودنی نباشید.تحسینی را که او برای شوخیهای جالب و هوشمندی قایل است,با داشتن این صفات,به خود اختصاص دهید.
3-از هرگونه عملی که نشان دهنده این باشد که دارید به او دستور می دهید خودداری کنید و او را وادار نکنید شما را به تمام دوستانش معرفی کند.

زن متولد آبان
1-اگر او خودش اهل زخم زبان زدن و بدگمانی باشد سعی کنید شما اینطور نباشید.
2-از خود عدم شجاعت یا تمایل به عقب نشینی در مورد کار و کوشش نشان ندهید.
3-از افسردگی و بدخلقی اجتناب کنید.او اشخاص سرزنده را دوست دارد.
4-به نظر خسته و تنگ نظر نیایید زیرا او از دیدن هر نشانه ای از خست بخصوص در حضور دیگران خشمگین می شود.

مرد متولد آبان
1-از صرف مقدار زیادی توجه به او دریغ نورزید..
2-از موقعیتهای درگیر کننده با اقوام دوری کنید و از او انتظار نداشته باشید همیشه آماده پذیرفتن هر اجتماعی باشد.او بخصوص از مراسم رسمی خوشش نمی آید.
3-زیاده از حد حالت مطمئن و مثبت به خود نگیرید...بخصوص اصرار نکنید اوچیزهایی را مطالعه کند که دوست ندارد.

زن متولد آذر
1-او را مجبور نکنید شغل خود را رها کند.بگذارید در این مورد انتخاب با خودش باشد.
2-از زنهای دیگر دلربایی نکنید.
3-اگر او به زندگی فعال اجتماعی علاقه ندارد,از این نوع زندگی اجتناب کنید.
4-در مورد اینکه چگونه باید لباس بپوشد,موهایش را آرایش کند,خانه اش را مبله کند و سایر چیزهایی که او آنها را در قلمرو حوزه خودش می داند سختگیر نباشید.

مرد متولد آذر
1-اگر او دوست ندارد شما کار کند,اصراری نداشته باشید که بعد از ازدواج هم به شغلتان ادامه دهید.
2-دوستان نامطبوع خود را رها کنید زیرا این آمادگی در اوهست که شما را از روی دوستانتان قضاوت کند.
3-در مورد برنامه ریزی برای نامزدی,خانه و مسایل مشابه خواسته های او را در نظر بگیرید.
4-در مورد کارهایتان اقوام خود را دخالت ندهید و از غرولند و انتقاد اجتناب کنید.

زن متولد دی
1-سعی نکنید او را وادار کنید دوستانش را کنار بگذارد و از هر نوع تظاهری به حسادت خودداری کنید.
2-درباره شخصیت و عادات خصوصی اش اشارات تحریک آمیز نکنید.
3-به او هجوم نبرید و خودداری یا توداری او را محترم بشمارید.

مرد متولد دی
1-سعی نکنید درباره مسایل پنهانی او کنجکاوی کنید.
2-اگر او کم حرف و خاموش راترجیح می دهد,کوشش نکنید فریبندگیهای اجتماعی را به او تحمیل کنید.
3-سعی نکنید او راتغییر بدهید.اگر نمی توانید او را همانطور که هست قبول داشته باشید اصولا از این رابطه صرف نظر کنید.

زن متولد بهمن
1-در نقطه نظرهای خود سنتی و قدیمی نباشید.
2-در مورد لباس و سرو وضعش چیزی به او دیکته نکنید.
3-در میان جمع و در حضور دیگران با او مشاجره نکنید.
4-نزدیکان و اقوام خود رابه او تحمیل نکنید مگر اینکه خودش آمادگی پذیرفتن آنها را داشته باشد.بگذارید او دوستانش رابرای خود حفظ کند.

مرد متولد بهمن
1-از جر و بحث و دخالت در امور خصوصی او بپرهیزید.
2-خود را درگیر و مشغول اشخاص دیگر نکنید و در عین حال نسبت به تعلقات او حسادت نشان ندهید.
3-از گفته های مرموزی که او مکرر و فراوان به زبان می آورد رنجش به دل راه ندهید.

زن متولد اسفند
1-مجبورش نکنید برای مدت زمان طولانی روی یک موضوع بخصوص تمرکز کند.
او به آسانی از این وضع خسته می شود و تغییر را دوست می دارد.
2-در مورد مسایل مربوط به لباس پوشیدن و طرز رفتار خود بی دقتی نکنید و بر سر موضوعات بی اهمیت بااو دعوا نکنید.
3-مکالمه را به خود اختصاص ندهید.او دوست دارد آزادانه درباره خودش سخن بگوید.
4-از رفتار غیر عادی اجتناب کنید و به عقایدش در مورد پاکدامنی و تقوا بی احترامی نکنید و آنها را قدیمی تلقی ننمایید.
5-به علت زن بودنش او را محدود نکنید او قویا به تساوی بین زن و مرد اعتقاد دارد.

مرد متولد اسفند
1-سعی نکنید او را وادار کنید تملق بگوید او برای این کار خیلی صمیمی و بی ریاست.
2-از اینکه او را به شتاب کردن وادارید بپرهیزید بخصوص در امور مربوط به کسب و کار.
3-به یاد داشته باشید که توجهات کوچکی که به سایر زنان می کند هیچ اهمیتی ندارد و حسود نباشید.
4-در مورد اشتباهاتش بی صبر یا نا مهربان نباشید و او را به خاطر مسایل بی اهمیت و جزئی بر نیانگیزید.

آقازاده

یه روز یک آقازاده ، فارغ التحصیل میشه . . . هیچی هم بارش نبوده
باباش زنگ میزنه به یه پارتیش میگه : دمت گرم واسه پسرم یه شغلی جور کن
پارتیه میگه : میخوای سفیرش کنم ؟
باباهه میگه : نه بابا . . . اون خیلی زیاده
پارتیه میگه : میخوای وزیرش کنم ؟

...باباهه میگه : اوووووف نه !
پارتیه میگه : میخوای وکیل مردمش کنم ؟
باباهه میگه نه بابا . . . یه جایی کارمندی ، معلمی ، چیزیش کن ...
پارتیه میگه : شرمنده اون دیگه سواد میخواد ...!!!

انسانیت و شرافت

انسانیت و شرافت حد و مرز نمی شناسد......

به یاد آیدین عزیز!
رندی ریگبی رئیس باشگاه بسکتبال یوتاجاز در فاصله بین دو نیمه بازی این تیم با تیم ملی ایران، پیراهن شماره 8 تیمش که روی آن نام آیدین نیکخواه بهرامی حک شده بود را به فرزانه ابراهیمی، مادر بسکتبالیست فقید ایران اهدا کرد. پیراهن شماره هشت تیم یوتا متعلق به "درون ویلیامز" بازیکن افسانه ای تیم یوتا بود و همچنین آخرین شماره ای است که آیدین در تی
م ایران به تن داشته. تیم یوتا جاز و تیم بسکتبال ایران در جولای 2008 در خاک آمریکا به مصاف هم رفتند. توجه داشته باشید که این رفتار انسان دوستانه مدیر تیم یوتا در حالی رقم خورد که دولتهای ایران و آمریکا، سالهاست که بر دشمنی با یکدیگر میکوبند.

لازم به ذکر است که هم پدر و هم مادر آیدین و صمد، هر دو دکترای فیزیک هسته ای دارند
انسانیت و شرافت حد و مرز نمی شناسد......

به یاد آیدین عزیز!
رندی ریگبی رئیس باشگاه بسکتبال یوتاجاز در فاصله بین دو نیمه بازی این تیم با تیم ملی ایران، پیراهن شماره 8 تیمش که روی آن نام آیدین نیکخواه بهرامی حک شده بود را به فرزانه ابراهیمی، مادر بسکتبالیست فقید ایران اهدا کرد. پیراهن شماره هشت تیم یوتا متعلق به

آفتابگردان ترین

پس شاخه‌های یاس و مریم فرق دارند
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند


شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند


برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را
دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند


من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند


بر من به چشم کشتة عشقت نظر کن
پروانه‌های مرده با هم فرق دارند



فاضل نظری

محسن یگانه

من برعکس همه پشت خنده هام غمه
تو برعکس منی شادی و غمگین میزنی
ولی تو فوقش آخرش میگی کلاه رفته سرش
باشه کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو میبرم
خطو نشون کشیدم که خدایی نکرده دیدم
...
چشام دیگه تو رو نبینه آره دوری دوستی همینه
خاطرت هنوز عزیزه ولی از فکری که مریضه
بهتره دوری باشه نه که یه عشق زوری باشه
هوایی شدی خواستی که قلبمو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوقمو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمیشه به رو نیارم
با بدو خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم
تو بر عکس منی زیر حرفات میزنی
من به موقش یه کمی آره فوقش یه کمی
یه کمی کلاه رفته سرم وقتی بودی دورو برم
یه کمی کلاه رفته سرم ولی تو رو از رو میبرم
تو انگار تو نبردی ببین چه گردو خاکی کردی
عشق تو عینه درده آخ الهی برنگرده
حسی بهم نداشتی روزو شب واسم نذاشتی
تو ظاهر عشق و دوستی ولی دروغای زیر پوستی
هوایی شدی خواستی که قلبمو دورش کنی
دل تو دلت نبود بزنی ذوقمو کورش کنی
کار از کار گذشته دیگه نمیشه به رو نیارم
با بدو خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم


" محسن یگــانه "

سهم

سهم او از نفت سرزمینش ، فقط سوختن بود!

سیران قلبش از حرکت باز ایستاد تا مقامات حکومتی مصرانه میزها شان را با همه حقارت، رها نکنند!
سهم او از نفت سرزمینش ، فقط سوختن بود!

 

سیران قلبش از حرکت باز ایستاد تا مقامات حکومتی مصرانه میزها شان را با همه حقارت، رها نکنند!

کدامین گناه

به کدامین گناه ؟؟؟؟

به خانواده این کودک معصوم تسلیت میگوییم :(
واقعا باعث تاسف میباشد ما کودکانمان را فقط به قصد درست خواندن به مدرسه میفرستیم نه قیمت جانشان....
به کدامین گناه ؟؟؟؟



به خانواده این کودک معصوم تسلیت میگوییم :(

واقعا باعث تاسف میباشد ما کودکانمان را فقط به قصد درست خواندن به مدرسه میفرستیم نه قیمت جانشان....

گفتم

گفتم : تو ش‍‍‍‍یرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟

گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟

گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
...


گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟

گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟

نا خدا

ﺩﺭ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﺧﺪا ﺑﻮﺩﻥ...
ﺑﻬﺘﺮ اﺯ ﻧﺎﺧﺪا ﺑﻮﺩﻥ اﺳﺖ.
ﺩﺭ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﺧﺪا ﺑﻮﺩﻥ...

ﺑﻬﺘﺮ اﺯ ﻧﺎﺧﺪا ﺑﻮﺩﻥ اﺳﺖ.

انجام کار

قبل از شروع هر کار، باید به پایانش نیز اندیشید!
قبل از شروع هر کار، باید به پایانش نیز اندیشید!

جنجالی ترین طلاق های بازیگران سینمای ایران

 

نیما بانکی/ لیلی رشیدی


-خانم رشیدی سوای این که دختر احترام‌السادات برومند و داود رشیدی است و از بچگی در محافل هنری بزرگ شده، بازیگر خوبی هم هست. بیشتر ما او را با مادر خانمی زی‌زی‌گولو می‌شناسیم. اما بعضی‌ها شاید بولتن جشنواره فیلم کودک را به یاد بیاورند که عکس‌های کودکی او را در کنار لیلا حاتمی به چاپ رسانده بود. این دو لیلی و لیلای محبوب، از کودکی همبازی بوده‌اند؛ هرچند بعدها، لیلی یک چهره تلویزیونی شد اما لیلا یک ستاره سینما. لیلی رشیدی همسر پیشین نیما بانکی است که به اندازه رشیدی مشهور نیست اما در عکاسی استعداد داشت و رفته‌رفته در کارش به موفقیت دست پیدا کرد تا این‌که امروزه به چهره‌ای مطرح در عالم تبلیغات تبدیل شده است. نیما بانکی را اگر از پراید تهران یازده به یاد نداشته باشید، در آگهی‌های سامسونگ با لباس برزیل، یا با کت و شلوار در حالی که پایش را از قاب ال‌سی‌دی بیرون گذاشته، دیده‌اید. حاصل زندگی مشترک این دو، پسری است که با مادرش پیش خانواده رشیدی زندگی می‌کند.
 



سوسن تسلیمی/داریوش فرهنگ



سی و پنج سال پیش، داریوش فرهنگ آدم خیلی معروفی بود و سوسن تسلیمی را کسی نمی‌شناخت، اما پس از ازدواج و در سال‌های دهه شصت، ماجرا برعکس شد و تسلیمی شهرتی فراوان پیدا کرد. در این سال‌ها اگرچه داریوش فرهنگ فیلمساز بود و بعضی کارهایش خیلی مطرح شد، اما حضور ثابت تسلیمی در فیلم‌های بهرام بیضایی، این بازیگر هنرمند را به اوج رساند. این دو که از طریق گروه تئاتر پیاده با همدیگر آشنا شده بودند، پس از مدت‌ها زندگی مشترک سرانجام فرصت پیدا کردند تا در فیلم شاید وقتی دیگر ساخته بهرام بیضایی، نقش زن و شوهر را بازی کنند. تسلیمی، پس از این فیلم، به همراه فرزندش عازم سوئدشد و امروز یکی از چهره‌های سرشناس تئاتر سوئد است. اما داریوش فرهنگ مانده و فیلم‌سازی و بازیگری را تا امروز ادامه داده است.



خسرو شکیبایی/تانیا جوهری







شاید خیلی‌ها ندانند که شکیبایی در دهه 40 کار خودش را با دوبلوری شروع کرد و پس از ناکامی در این رشته به تئاتر رفت و سال‌ها گذشت تا دوباره با فیلم خط قرمز مسعود کیمیایی به سینما بازگشت. تانیا جوهری هم در همان سال‌های دهه 50 بازیگر تئاتر بود. این رابطه که منجر به ازدواج شد، چندان خبرساز نبود؛ چون هیچ یک از این دو، آدم‌های معروفی نبودند و در سال‌های بعد در حرفه‌شان سرشناس شدند. شکیبایی کماکان یکی از بازیگران محبوب و سرشناس سینمای ایران است اما تانیا جوهری در سال‌های اخیر بسیار کم‌کار شده است. جالب است که مشهورترین فیلم شکیبایی یعنی هامون، داستان مرد روشنفکری است که تمایلی برای جدایی از همسرش ندارد اما زن و خانواده‌اش اصرار دارند که این جدایی هر چه زودتر اتفاق بیفتد.



آیدین آغداشلو/شهره آغداشلو




آیدین آغداشلو که نقاش، طراح، گرافیست و نویسنده‌ای تواناست، سال‌ها قبل، پس از یک ازدواج ناموفق و در حالی که دختری به نام تارا داشت، با شهره آغداشلو ازدواج کرد. شهره در فیلم‌های علی حاتمی (سوته‌دلان) و عباس کیارستمی (گزارش) بازی کرده بود و با تحسین مواجه شده بود و کم‌کم داشت به بازیگری توانا تبدیل می‌شد. شهره آغداشلو که با بازی در فیلم خانه‌ای از شن و مه و نامزدی اسکار، امروزه یک بازیگر معتبر در عرصه جهانی است، از آیدین جدا شد و مجددا ازدواج کرد و خدا دختری به او داده که ظاهرا آن هم اسمش تارا است. شهره آغداشلو در تمام گفت وگوهایش همواره از آیدین آغداشلو به عنوان کسی یاد کرده است که دوران سعادتمندی را با هم سپری کردند؛ بر خلاف عادت بسیار زشتی که خیلی‌ها دارند و پس از جدایی، با لحنی زننده درباره همسر سابقشان صحبت می‌کنند. ظاهرا نه ازدواج و نه جدایی این دو، در مسیر پیشرفت حرفه‌ای‌شان هیچ تاثیری نگذاشته و هر دو همچنان از چهره‌های فعال در حیطه کاری خود هستند.



ابوالفضل پورعرب/ آناهیتا نعمتی





زمانی که ابوالفضل پورعرب با آناهیتا نعمتی ازدواج کرد، بازیگر بسیار معروفی بود. او محبوبیتش را که با بازی در فیلم عروس، ساخته‌ی بهروز افخمی، به دست آورده بود؛ تا سال‌ها حفظ‌کرد. از آن طرف، آناهیتا نعمتی تازه با فیلم خوش‌ساخت هیوا، ساخته‌ی رسول ملاقلی‌پور، وارد سینما شده بود و به عنوان یک چهره جوان و بااستعداد، اول راه بود. از این ماجرا حدود 8 سال می‌گذرد. ابوالفضل پورعرب از آن زمان، سیر نزولی را در کارش تجربه کرد و آناهیتا نعمتی هم در حاشیه‌ی سینمای ایران به کار خود ادامه داد. حالا این روزها پس از سال‌ها جدایی این زوج هنرمند، هم آناهیتا نعمتی دوباره به سینمای جدی بازگشته و هم ابوالفضل پورعرب در تلویزیون پرکارتر شده است.



بابک ریاحی پور/مهتاب کرامتی



بابک ریاحی پور یکی از معروف‌ترین نوازنده‌های ایرانی با ساز تخصصی گیتار باس است و در زمینه موسیقی راک فعالیت می‌کند. او در آلمان موسیقی را آموخته، آن را در ایران ادامه داده و با خواننده‌هایی مثل محمد نوری و گروه‌هایی مثل اوهام و آویژه که نوعی موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کرد‌ه‌اند، همکاری داشته است. مهتاب کرامتی از سال 1377 با بازی در فیلم مردی از جنس بلور پایش به سینمای ایران باز شد. جالب این که ریاحی پور زودتر از کرامتی به سینما آمده بود. او در سال 1374 برای موسیقی فیلم فاتح نوازندگی کرده بود؛ کاری که بعدها ریاحی پور کمتر سراغ آن رفت. ولی مهتاب کرامتی با جدیت، حضور در سینما و تلویزیون را ادامه داد و رشد کرد و خیلی زود به ستاره سینمای ایران تبدیل شد. حالا مهتاب کرامتی تنها زندگی می‌کند و علاوه بر بازیگری و فعالیت در یونیسف، در یک موسسه طراحی و تولید لباس هم حسابی مشغول است
 



یوسف مرادیان / سارا خویینی‌ها






همین اواخر بود که از سارا خویینی‌ها فیلم پر حرف و حدیث نقاب اکران شد که داستانش درباره سوء استفاده‌های متقلبانه از موضوع ازدواج بود. چندی پیش از تلویزیون هم سریالی پخش می‌شد که داستانش درباره سیاوش و رستم شاهنامه بود و نقش سیاوش را مرادیان بازی می‌کرد. خویینی‌ها در معصومیت از دست رفته هم بازی خوبی داشت اما نقشی که مرادیان در سربازهای جمعه بازی کرد، به هر دلیل، آن قدر کوتاه شد که اصلا به چشم نیامد. این دو بازیگر که زمانی با یکدیگر زیر یک سقف زندگی می‌کردند، سرانجام از هم جدا شدند و امروزه به فعالیت قبلی‌شان که همان بازیگری در سینما و تلویزیون است ادامه می‌دهند؛ از جمله خویینی‌ها که چهره‌اش را در نقش اصلی بی‌صدا فریاد کن حتما دیده‌اید.
 



فریبرز عرب نیا/آتنه فقیه نصیری/ عسل بدیعی




این 3 بازیگر، معروف‌تر از آن هستند که بخواهیم معرفی‌شان کنیم. فریبرز عرب‌نیا به ترتیب با آتنه فقیه‌نصیری و عسل بدیعی ازدواج کرد و از آن‌ها جدا شد.عرب‌نیا که اغلب، او را با بازی‌های چشمگیرش در فیلم‌های مسعود کیمیایی، مانند سلطان و ضیافت، به خاطر می‌آورند، در فیلمی با موضوع طلاق نیز ایفای نقش کرده است. او در این فیلم (هزاران زن مثل من)، از همسرش (نیکی کریمی) جدا شده و مانع احقاق حق او برای تصاحب بچه می‌شود. آتنه فقیه‌نصیری نیز که در فیلم‌ها و سریال‌های متعددی ایفای نقش کرده است، با بازی خوبش در نقش خاله سارا در یک سریال تلویزیونی، نگاه‌ها را به خود متوجه کرد. درخشش عسل بدیعی نیز از بازی در فیلم بودن یا نبودن، ساخته‌ی کیانوش عیاری، شروع شد.

 

سرنوشت کارتونهایی که می دیدیم چی شد؟


آقای سکسکه عمل کرده، می‌ره سر کار و میاد و زندگی‌شو می‌کنه!


الفی دیگه از هیچی نمی‌‌ترسه!


آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده.


آن‌شرلی آرایش‌گر معروفی شده و توی جردن و چند تا محله‌ی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی می‌کنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی …


ای‌کیوسان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!


بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!… شلمان هنوز هم خوابه!


پت پست‌چی بازنشسته شده و الان تو خونه‌ی سال‌مندان منتظر مرگشه!


بنر رو یادته؟ پوستشو توی خیابون منوچهری ۳۰۰۰۰ تومن ‌فروختن!


بالتازار و زبل‌خان آلزایمر گرفتن.

دامبو، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، گوریل انگوری، شیپورچی، یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن!



تام سایر حسابی باکلاس شده و موهاشو مدل جوجه‌تیغی درست می‌کنه!


تام و جری دو تا دوست صمیمی شدن!


تن‌تن توی یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو یه شرکت تبلیغاتی داره فعالیت میکنه!


جیمبو رو از رده خارج کردن و بعد اجاره دادندش به ایران ایر !!


چوبین خیلی وقته که مادرش رو پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!


حنا خانوم دکتر شده، مادرش هم از آلمان برگشته کنارش!


خپل رو از باغ گل‌ها انداختنش بیرون, اون‌جا یه برج ١٠٠٠ طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش – خیلی لاغر شده!)


خانواده‌ی دکتر ارنست همسایه مونن، هر سه تا بچه‌اش رفتن خارج، همسر دکترخیلی مریضه!


رابین‌هود رو توی اسلام‌شهر گرفتنش – به جرم شرارت!- هفته‌ی دیگه اعدامش می‌کنن!


سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن، خب که چی؟!


کایوت، بالاخره ردرانر رو گرفت ولی از شانس بدش آنفولانزای مرغی گرفت و مرد!


هیچ‌کی نفهمید گالیور عاشق فلرتیشیاست!


لوک خوش‌شانس طی یه بدشانسی، اشتباهی تو یه صحنه قتل دستگیر شد و نتونست خودشو تبرئه کنه و الان هم سلولی دالتون ها شده!


مارکو پولو تو میدون راه‌آهن یه باقالی فروشی زده ، می‌گن کارش خیلی گرفته!


گربه‌سگ عمل کردن و جدا شدن!

ملوان زبل الان دیگه یه دزد دریایی معرف شده در خلیج عدن!


آقای پتی‌بل تو میدون شوش یه بنک‌دار کله‌گنده‌س!


معاون کلانتر از یه بانک اختلاس کرد و فرار کرد رفت خارج !



آقای نجار هم الان به جرم قطع غیرمجاز درختان تحت تعقیبه و وروجک هم قایم شده!


پت و مت دکترای مهندسی عمران گرفتند و الان جزو هیئت علمی دانشگاهند!
 

کاش

کاش یادت نرود ،

روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ ،

بین بی باوری آدمها ،
...

یک نفر میخواهد ،

که تو خندان باشی ،

نکند کنج هیاهوی زمان ،

بروم از یادت....

کاش یادت نرود ،



روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ ،



بین بی باوری آدمها ،



یک نفر میخواهد ،



که تو خندان باشی ،



نکند کنج هیاهوی زمان ،



بروم از یادت....

روحت شاد

سیران عزیزم تو در آتش بی‌ مسئولیتی بعضی از مسئولین سوختی..

از رفتنت دلم گرفت..

روحت شاد
سیران عزیزم تو در آتش بی‌ مسئولیتی بعضی از مسئولین سوختی..

از رفتنت دلم گرفت..

روحت شاد

آفتاب گردان ترین

من چه در وهم وجودم ، چه عدم ، دل تنگ ام
از عدم تا به وجود آمده ام ، دل تنگ ام

روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک
از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام...

خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام

ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام

باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام...

نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام

"فاضل نظری"

بع بع

حتی بره هم میتواند افکاری گرگ صفت داشته باشد
اندم که نر میش هایی بی بینش
چشم بسته برایش بع بع میکنند
حتی بره هم میتواند افکاری گرگ صفت داشته باشد

اندم که نر میش هایی بی بینش

چشم بسته برایش بع بع میکنند

پائولو کوئیلو

رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی
قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافیست شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد.
پای ما نیز ، همچون فیلها، اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور
کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست.

پائولو کوئیلو
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی 
قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافیست شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد.
پای ما نیز ، همچون فیلها، اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور 
کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست.

                                                                پائولو کوئیلو

ساز دل

ساز دلت که کوک نباشد
فرقی نمی کند کجا باشی
سرزمین مادری یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد
رنگ دلتنگی ...........
ساز دلت که کوک نباشد
فرقی نمی کند کجا باشی
سرزمین مادری یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد
رنگ دلتنگی ...........