سلکشن آهنگ ها با من... ماشین با من...
جادهاش با من...
صدای بلند پخش و سرعت بالا توی جاده با من...
پایین دادن شیشهی سمت تو و پیچیدن باد لای موهای تو با من...
جنگل خیس و بارون خورده با من...
... جمع کردن هیزم با من...
درست کردن آتیش با من...
املت دونفره با من...دوباره جاده با من...
دیوونه بازی ها با من...شکلک در آوردن ها با من...
سیگار با من..
.شراب،ویسکی،ودکا،عرق سگی، هرچی که بخوای با من...
مستی با من...
خاموش کردن پخش و واست خوندن با من...
دریا با من...غروب با من...
دوباره آتیش درست کردن با من...
ماهی سیخ کشیدن با من...واست لقمه گرفتن با من...
گرم کردنت با من...بوسیدنت با من...مست کردنت با من...
توی بغل گرفتنت کنار آتیش رو به دریا با من...خوابوندنت با من...
تا صبح آتیش روشن نگه داشتن با من...
صبح واسه دیدن طلوع خورشید بیدار کردنت با من...
یه دنیا خاطره و حس خوب برات ساختن با من...
"فقط بودن با تو، فقط بودن از تو، فقط بودن!"
.
.
.
آرش مرادی
طفلک پســــــرم باز مجابش کردم
بی شام به زور قصه خوابش کردم
ناگاه کبوتری به خوابش آمد
ناچار گرفتم و کبابش کردم
---------------
مانند همیشه چشمهایـــم به در است
بر سفره ی ما جگر نه خون جگر است
ته مانده ی سفره ی شما را آورد
آری پدرم مورچه ی کارگـــر است
جلیل صفربیگی
| ||
عشق را با همـه شیرینـــی و شورانگیزی لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد |
11ماه گذشت
بعضیا دلشون شکست...
بعضیا دل شکوندن...
خیلیا عاشق شدن و خیلیا تنها...
خیلیا از بینمون رفتن خیلیا بینمون اومدن
گریه کردیمو خندیدیم
زندگی در جهت یا خلاف ارزوهامون گذشت
فقط چند روزه دیگه از همه اون خاطره ها مونده
امیدوارم سالی که پیش رو داریم آغاز روزهایی باشد که آرزو داریم...
پاگیر شدهام
پاگیر مذهبی تازه
که حرمت آفتاب را لکهدار! نه
و عصمت عشق را
بی هیچ کدورتی
در رنجش عصر پنجشنبهها
میبخشد به اولین سلام
از آمــــــدن بهــــــــــــار و از رفتـــن دی
اوراق وجـــود ما همــی گــــــردد طــــی
مِـــی خورد مخور اندوه که فرمود حکیـــم
غمـهای جهـــان چو زَهر و تریـاقش مـِــی
کسی از حضرت علی (ع) پرسید: یا علی آیا خدا را به چشم دیده ای؟
فرمود: چگونه می توانم کسی را بپرستم که او را ندیده باشم؟
ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ |:
ﮔﻮﮔﻮﺵ: ﻓﺎﺋﻘﻪ ﺁﺗﺸﯿﻦ
ﻫﺎﯾﺪﻩ: ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﺩﺩﻩ ﺑﺎﻻ
ﻣﻬﺴﺘﯽ .: ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺩﺩﻩ ﺑﺎﻻ
ﺣﻤﯿﺮﺍ .: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻓﺸﺎﺭﯼ
ﺍﺑﯽ : ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺣﺎﻣﺪﯼ
ﺩﻟﮑﺶ :ﻋﺼﻤﺖ ﺑﺎﻗﺮﭘﻮﺭ ﺑﺎﺑُﻠﯽ
ﺳﻮﺳﻦ : ﮔﻞ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻃﺎﻫﺮﺧﺎﻧﯽ
ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ )ﺭﭘﺮ ( ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﻫﯿﭽﻜﺲ: ﺳﺮﻭﺵ ﻟﺸﻜﺮﯼ
ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺨﺘﻪ:ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺨﺘﺎﺭﯼ
ﺭﺿﺎﯾﺎ: ﺍﻣﯿﺮﺭﺿﺎ ﻃﺎﺭﯼ
ﯾﺎﺱ: ﯾﺎﺳﺮ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ
ﺗﺘﻠﻮ:ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻘﺼﺪﻟﻮ
ﻋﻠﯿﺸﻤﺲ: ﻋﻠﯽ ﺷﻤﺲ
ﺳﺎﺳﯽ ﻣﺎﻧﻜﻦ : ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺣﯿﺪﺭﻱ
کشمش: انگوری که
خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.
هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس
از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.
گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما،
شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.
بزرگسال: فردی که از سن رشد
طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.
دانشگاه: یک دوره چهارساله که … چیز
بیشتری یادم نمی آید.
مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر
می کند.
خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود
دارد.
منوآل (هلپ): قسمتی از
رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.
بکاپ: کاری که
همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به گاف رفته است.
جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات
دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر
دو.
شخصیت: آن چیزی
است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد. (می تواند
پول، قیافه و یا شهرت باشد.)
رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط
درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر
کار: وقفه ای مشمئز
کننده بین خواب و خواب
عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها
راه از بین رفتنش، ازدواج است.
طراز: عبارتی که روزی قرار است به کسی
بگویید و پشیمان شوید.
جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به
منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.
قابل اجتناب: دقیقا به
کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد.
ازدواج: وقتی که دو نفر
تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟
شاهد:
فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت را
بگوید و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته
است.
خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل
خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون
لباسشویی: یکی از لوازم خانگی
که مخصوص خوردن جوراب است.
فهرست خرید: لیستی که تهیه اش
ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته
اید.
مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان
کردم، نقد می خواستند.
فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای
امروز.
طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ
تجربه: نامی
که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند.
پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید
یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می
شود.
روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده
تاکنون
بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از
دستش خلاص بشوید.
پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن
است.
پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت
حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.
کمک های خارجی: انتقال پول از
مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای
فقیر.
آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود
را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می
شوید.
مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین
مخارج
قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان
شناس پیدا شود.
و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از
چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.
سیاست: هنر تقسیم کیک تولد، به
گونه ای که هر کس احساس کند بزرگ ترین قطعه را صاحب شده است.
لوازم
آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می
دهد.
صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم
دچارش می شوید.
همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن. آنگاه میبینی که چگونه قبل از این که خودت دست به کار شوی، کارها به خوبی پیش میروند.
نظر گاندی در مورد هفت چیزی که بدون هفت چیز دیگر خطرناک هستند:
ثروت
بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون
وجدان
تجارت بدون اخلاق
و عبادت بدون ایثار
این هفت مورد را گاندی
تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد. اعتقاد بر این
است که وی این موارد را در جست و جوی خود برای یافتن ریشه های خشونت شناسایی کرد.
در نظر گرفتن این موارد، بهترین راه جلوگیری از بروز خشونت در یک فرد و یا جامعه
است.
کلامی از شیخ بهایی:
آدمی
اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند
احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط
میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد،
میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه
برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است
و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از
کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه
قضاوت شود.
خداوندا! تنها افتخار من بندگی توست.
امیرالمومنین علی (ع)
پروردگارا مار چنان مکن که کافران خوار دارندمان و ما را ببخش و بیامرز که تو امرزنده و مهربانی (سوره ممتحنه -آیه 5)
پروردگارا!
گناهانِ
ما را به ریال و کارهای نیکمان را به دلار محاسبه بفرما !
خدا خر
را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می
شود
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد
بود.
و تو علف خواهی خورد
و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر
خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
خر
به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری
همچون من عمری طولانی است.
پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم
و خداوند
آرزوی خر را برآورده کرد
خدا سگ را آفرید و به او گفت:
تو نگهبان
خانه انسان خواهی بود
و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.
تو
غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد
و سی سال زندگی خواهی کرد.
تو یک سگ
خواهی بود.
سگ
به خداوند پاسخ داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.
کاری کن من فقط
پانزده سال عمر کنم
و خداوند آرزوی سگ را برآورد...
خدا میمون را آفرید
و به او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید
و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد
و بیست سال عمر
خواهی کرد.
و یک میمون خواهی بود.
میمون
به خداوند پاسخ داد:
بیست سال عمری طولانی است،
من می خواهم ده سال عمر
کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.
و سرانجام خداوند انسان
را آفرید
و به او گفت: تو انسان هستی.
تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره
زمین.
تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی
و سروری همه موجودات را برعهده
بگیری
و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.
و تو بیست سال عمر خواهی
کرد.
انسان گفت:سرورم!
گرچه من دوست
دارم انسان باشم،
اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.
آن سی سالی که خر
نخواست ،
آن پانزده سالی که سگ نخواست
و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی
کند،
به من بده.
و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد...
و
از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند
!!
و پس
از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر
بار می برد
و
پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می
کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می
خورد...!!!
و
وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می
رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم
کند...!!!
در قفس را باز بگذار
پرنده
اگر به تو عاشق باشد
بر شانه ات خواهد نشست ...
خداوند دشمنان شما را می شناسد (دقت کنیم که منظور تنها دشمنان انسانی نیستند بلکه مراد دشمنان روحی و درونی ما آدمها مثل ناامیدی و ترس و هزار عیب دیگه هم هست ) و خداوند برای شما کفایت می کند و خداوند تنها یاور شماست (سوره نسا - آیه 45)
آن هنگام که دوست داری دلی را مالک شوی رهایش کن
پرنده در قفس .... زیبا نمی خواند
گرچه برایت تمام لحظه ها رانغمه خوانی کند
..بگذار برود
تمام افق ها را بگردد و آواز سر دهد .صبور باش و رهایش کن
گفته اند : اگر از آن تو باشد باز می گردد و اگرنباشد
یادت باشد قفس ،آفریننده ی عشق نیست