نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می نویسم
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور نکن!
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند!
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق بر تن می کنند،
عاشق که شدی کوچ می کنند...
وقتی که نیستی ، پرنده ی خیالم به سرش میزند که خود را حلق آویز کند از دار دلتنگی ات ! به دادش نمیرسی ؟
تو کیستی ، که من اینگونه بی تو بی تابم ؟شب از هجوم خیالت نمی برد خوابمتو چیستی که من از موج هر تبسم توبسان قایقی ، سر گشته ، روی گردابمتو در کدام سحر ، سوار بر کدام اسب سپید ؟تو را کدام خدا ؟تو از کدام جهان ؟تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟تو از کدام سبو؟من از کجا سر راه تو آمدم ناگاهچه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آهمدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاهیکدام نشاء دویده است از تو در تن منکه ذره های وجودم تو را می بینندبه رقص می آیندسرود می خوانندچه آرزوی محالی است زیستن با تومرا همین بگذارند یک سخن با توبه من بگو که مرا از دهان شیر بگیربه من بگو که برو در دهان شیر بمیربگو برو جگر کوه قاف را بشکافستاره ها را از آسمان بیار به زیرترا به هر چه تو گویی ، به عشق سوگندهر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواهکه صبر راه درازی به مرگ پیوسته استتو آرزوی بلندی و دست من کوتاهتو دور دست امیدی و پای من خسته استهمه وجود تو مهر است و جان من محرومچراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .
همیشه اول فصل بهار می خندم
تو دیده ای چقدَر بی قرار می خندم
ولی نیامدی امسال ، حال من خوش نیست
عجیب نیست که بی اختیار می خندم
خبر رسیده که عاشق شدی ، نمی دانی
به حال و روز خودم زار زار می خندم
پرنده ای که قفس در بهار را می خواست
پریده است برای چه کار ؟ [ می خندم ]
به زیر بال و پرم زرد زرد می افتند
به روی شاخه ی شان قار قار می خندم
خبر رسیده که مردی گرفته دستت را
خبر رسیده که من داغدار می خندم ؟
خبر رسیده که اشکی نمانده در چشمم ؟
خبر رسیده که در شوره زار می خندم ؟
خبر رسیده که یک شهر دور من جمعند ؟
خبر رسیده که دیوانه وار می خندم ؟
خبر رسیده ...؟ رسیده...؟ بگو دِ لامصب
بگو دِ ... تف به تو ای روزگار
می خندم...
به خنده های مکرر که گریه می پاشند
به این ردیف سمج چند بار می خندم
چهار پایه ی دنیا هُلم نمی دهد و ...
نه مثل حلقه ی بالای دار می خندم
به جای اسم تو بمبی تهِ تهِ قلبم
4 ، 3 ، 2 و یک / انفجار ....
محمد ارثی زاد