-
جامعه ما
شنبه 6 آبانماه سال 1391 08:34
میخی افتاد ! بخاطرمیخی ، نعل اسبی افتاد ! بخاطرنعل ، اسبی افتاد ! بخاطراسب ، سواری افتاد ! بخاطرسواری ، جنگی شکست خورد ! بخاطرشکستی ، مملکتی نابودشد ! وهمه اینهابخاطر کسی بود ، که میخ راخوب نکوبیده بود !!! . . . . . . . . این است واقعیت جامعه ما...
-
کارل
جمعه 5 آبانماه سال 1391 22:53
-
مامان
جمعه 5 آبانماه سال 1391 22:35
خانم حمیدی ، برای دیدنِ پسرش به محلِ تحصیل اون یعنی لندن رفت ! اونجا بود که متوجه شد یه دخترِ انگلیسی با پسرش هم اتاقیه ! مثلِ همه ی مامانای مسئولِ ایرانی کلی مشکوک شد ، اما مسعود گفت : من میدونم چه فکری میکنی مامان ! ولی ویکی فقط هم اتاقیه منه ! یه هفته بعد از برگشتن مامانِ مسعود ، ویکی به مسعود گفت : از وقتی مامانت...
-
شریفی
جمعه 5 آبانماه سال 1391 22:30
کمی برایم گریه کن قول می دهم نه آسمان تفنگت را نشانه رود نه جنگل کاری با دامنت داشته باشد من فقط می خواهم تو اولین شکارچی دنیا باشی که بالای سر شکارش گریه می کند
-
تبدیل شدن
جمعه 5 آبانماه سال 1391 19:31
-
دل تنگی
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 19:24
-
نمی دانم !
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 19:21
نمی دانم ! محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود ، بـر چـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود ، بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود ، بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود ، و سرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود
-
فهم
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 15:59
-
آیا میشود
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 12:26
-
بوی باران
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 23:35
و باز هم بوی نمناک بــــــاران ... ممنون خدایا ... اما زمینت دیگر بوی زندگی نمی دهد! خدایا ... کودکان گلفروش را می بینی...؟ مردان خانه به دوش را...؟ دخترکان تن فروش را ... مادران سیاه پوش را ... کاسبان دین فروش را ... محرابهای فرش پوش را ... پدران کلیه فروش را ... زبانهای عشق فروش را ... انسانهای آدم فروش را ...! همه...
-
احساس
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 23:27
شیشه نازک احساس مرا دست نزن ! چندشم می شود از لک انگشت دروغ آن که میگفت که احساس مرا میفهمد… کو کجا رفت؟که احساس مرا خوب فروخت!!!
-
پیله
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 15:38
-
تایلند
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 15:14
این قطار که بلای جان مردم این منطقه از تایلند شده، روزی ۸ بار مهمان اعصاب و کسب و کار خریدار و فروشنده است. خیلی اوقات این قطار از روی وسایل و سبزیجات و ترهبار و میوههای فروشندهها رد میشود البته این موضوع برای سرنشینان قطار و بازاریها و خریداران به امری تبدیل شده اما توریستها از این موضوع چندان اطلاعی ندارند....
-
نکات زندگی
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 12:34
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید. آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است. دشوارترین قدم، همان قدم اول است. امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم. بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع...
-
می بافند
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 11:35
-
گرگ
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 23:06
زندگی را باید از گرگ آموخت.!! درست است.... گرگ با همنوعانش شکار میکند... خو میگیرد.... زندگی میکند... ولی چنان به آنان بی اعتماد است که شب ... هنگام خواب با یک چشم باز میخوابد... شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است.
-
صادق هدایت
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 23:00
-
تنهایی
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:15
-
سایه
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:13
-
درمان خانگی
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:05
راه اول: الکل طبی درمان بوی بد پا اگر پای شما بو میدهد و نمیدانید چطور از شر آن خلاص شوید، اگر حس میکنید این ژنتیک و تقدیر شماست و راهی برای فرار از آن ندارید، این گزینه را امتحان کنید؛ روی لیف یا کیسه حمام خود، مقداری الکل طبی بریزید و پای خود را با آن مالش دهید. الکل، به دلیل قابلیت خشککردن و ضدعفونی، میتواند...
-
فارسی وان
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 21:28
این سریال های شبکه "Farsi1" و "زمزمه" بلانسبت شما، روم به دیفال.....! معلوم نیست کی به کیه!؟ پدره، دوست پسر زن برادرشه!!! پسره، عموی بابای خودشه!!! دختره، مادر خودشم هست!!! ... مادره، دوست دختر دامادشه!!! مادربزرگه، معشوقه نوه ی خودشه!!! دختره، 2 تا بچه داره ولی میگه هنوز تمایلی به ازدواج ندارم!!!...
-
آرامش
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 21:09
-
برش
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 15:02
-
اعدام کن
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 11:43
منُ اعدام کن شاید، دلت لبریز ِ شادی شه منُ اعدام کن اعدام، واسه این ملت عادی شه نگاه کن دور ِ میدونُ، به من سنگ میزنن مردم دارم میمیرم از گریه، داره فریاد میشه گم تعجب میکنه بارون، چشای مادرم خیسه دیگه نیستم تو آغوشش، اینُ تاریخ مینویسه؟ منُ اعدام کن دستات، به خون ِ من تبرک شه منُ اعدام کن قلبم، یهضرب درگیر ِ...
-
زندگی
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 10:50
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم را دوستانم را، مذهبم را زندگی ام را ! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم. به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت : آیادرخت سرخس و بامبو را می بینی؟ پاسخ دادم : بلی. فرمود : هنگامی که درخت بامبو و...
-
سکته
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 10:49
-
نامه
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 12:42
سلام مــاه مــن ! دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود…! گفتم بیایم سراغ ِ خودت .. احوال مهتابیت چطور است ؟! چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟! چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟! چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟! چقدر...
-
انسان
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 12:03
-
عاشق شدن
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 12:02
شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند. شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان،...
-
یارب
شنبه 29 مهرماه سال 1391 10:55
یا رب... مرا معبر آرامش کن تا آنجا که نفرت هست، عشق جاری سازم آنجا که خطا هست، بخشایش بگسترانم آنجا که جدایی هست، وصل بیافرینم آنجا که لغزش و دروغ هست، حقیقت بیاورم آنجا که تردید هست، ایمان بنا کنم آنجا که ظلمت هست، نور بتابانم و آنجا که اندوه هست، شادی منتشر کنم