-
انجام کار
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 12:39
قبل از شروع هر کار، باید به پایانش نیز اندیشید!
-
جنجالی ترین طلاق های بازیگران سینمای ایران
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 12:10
نیما بانکی/ لیلی رشیدی -خانم رشیدی سوای این که دختر احترامالسادات برومند و داود رشیدی است و از بچگی در محافل هنری بزرگ شده، بازیگر خوبی هم هست. بیشتر ما او را با مادر خانمی زیزیگولو میشناسیم. اما بعضیها شاید بولتن جشنواره فیلم کودک را به یاد بیاورند که عکسهای کودکی او را در کنار لیلا حاتمی به چاپ رسانده بود. این...
-
سرنوشت کارتونهایی که می دیدیم چی شد؟
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 12:00
آقای سکسکه عمل کرده، میره سر کار و میاد و زندگیشو میکنه! الفی دیگه از هیچی نمیترسه! آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده. آنشرلی آرایشگر معروفی شده و توی جردن و چند تا محلهی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی … ایکیوسان کراکی...
-
کاش
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 10:57
کاش یادت نرود ، روی آن نقطه ی پر رنگ بزرگ ، بین بی باوری آدمها ، ... یک نفر میخواهد ، که تو خندان باشی ، نکند کنج هیاهوی زمان ، بروم از یادت....
-
روحت شاد
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 10:45
سیران عزیزم تو در آتش بی مسئولیتی بعضی از مسئولین سوختی.. از رفتنت دلم گرفت.. روحت شاد
-
آفتاب گردان ترین
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 10:37
من چه در وهم وجودم ، چه عدم ، دل تنگ ام از عدم تا به وجود آمده ام ، دل تنگ ام روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام... خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را! به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام باز با خوف و رجا سوی تو می...
-
بع بع
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 10:33
حتی بره هم میتواند افکاری گرگ صفت داشته باشد اندم که نر میش هایی بی بینش چشم بسته برایش بع بع میکنند
-
پائولو کوئیلو
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 21:26
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد...
-
ساز دل
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 21:20
ساز دلت که کوک نباشد فرقی نمی کند کجا باشی سرزمین مادری یا خانه پدری هر دو یک رنگ دارد رنگ دلتنگی ...........
-
فــآتــحـه
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 14:53
گــاهــی دلــم مـیـخـواهــَـد خــُـرمــایـی بـخـورم و فــآتــحـه ای بـخـوانـم بــرای روحـم شـادیـش ارزانـی آنــهایــی کــه / بـودن / و / نـبـودنـم/ بــرایـشـان فـرقــی نــدارد...!
-
درد
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 12:52
من و سیگار درد مشترکیـم !!! از هردویــــمان . . . کسی خوب کام گرفت . . . و بعــد زیر پا له کرد . . . درست زمانیــکه به آخر رسیدیــــم...!!!
-
آتش
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 12:24
موضوع انشاء : چگونه در آتش سوختید؟ به نام خدا چون ما بد بخت هستیم باید در آتش بسوزیم! و مقصر معلم دلسوزمان است چون از تهران اعلام شده! می شود بقیه انشایم را ننویسم؟! دستم کمی سوخته! نه به اندازه هم کلاسیم که رفت! ... اشک. پایان برای ما یک دسته گل بفرستید! بگذاریم سر جای هم کلاسیمان فقط همین.
-
انسان
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:50
-
ظاهر
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:50
-
شرافت
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:46
-
کمان
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:45
-
آرایش
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:43
-
شمارش
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:42
-
ذهن
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:41
-
نابینا
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:40
-
قانون زندگی
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:38
-
سمباده
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:36
-
آفتابگردان ترین
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:33
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم وشد ریش خود را ز ادب صاف نمـودم با تیـــغ همچنان آینه با صدق و صفا رفتم وشد با بـــوی ادکلنـــی گشت معطر بدنــــم عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را ننمودم ز تــــه حلق ادا رفتـــــــم و شد یکدم از قاســـم و جبار...
-
احترام
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 11:31
-
نماز
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 10:27
به به، چه نمازی*!* فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست سجاده زر دوز که محراب دعا نیست * * گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟ اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟*!* * * از شدت اخلاص من عالم شده حیران تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست*!* * * از کمیتِ کار که هر روز سه وعده از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست * * یکذره فقط کُندتر...
-
ماسک
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 10:15
دست به صورتم نزن می ترسم بیفتد.. نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد .. سیل اشک هایم تو را با خود ببرد .. و باز .. ... من بمانم و تنهایی
-
کبوتر
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 10:12
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم ... آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد...
-
آفتاب گردان ترین
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 10:02
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند نه راه پیش مانده برایم نه راه پس پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند آیینه های دور و برم را شکسته اند گل های قاصدک خبرم را نمی برند پای همیشه ی سفرم را شکسته...
-
آفتاب گردان ترین
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 10:01
با این شب مکدّر و خاموش دم نزن خواب سیاه عقربه ها را به هم نزن از این من رها شده در شب ، غزل مخواه با من ، منِ شکسته دل از عشق دم نزن وقتی به آسمان نگاهت نمی رسم دیگر عزیز! طعنه به بال و پرم نزن حق دارد آفتاب نتابد بر این غبار از من چه مانده؟ زخمه به ساز عدم نزن دارم تمام می شوم انگار در خودم بیهوده است ، در منِ ویران...
-
یادت
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 09:59
من به یادت هستم ، چه به هنگام دعا ! چه به هنگام نشستن ، ... به لب پنجره ی خاطره ها ! من به یادت هستم