راهـکارهایی برای نـجات از خـطر خـفگی !
تکنیک های امدادی مفید مانور هایملیخ (Heimlich Maneuver)
همه چیز در یک آن اتفاق میافتد و در این حال، زمان ارزش فراوانی
پیدا میکند. برای همه ما این اتفاق پیش آمده که در حین خوردن
خوراکی، جسمی خارجی راه تنفسیمان را بند آورده و حالت خفگی به ما
دست داده است. مغز انسان در صورت نرسیدن اکسیژن، در فاصله 6-4
دقیقه دچار مرگ میشود. متأسفانه سالانه هزاران نفر به این شکل
زندگی خود را از دست می دهند. دو سوم از این افراد را کودکانی
تشکیل میدهند که اغلب آنها سن زیر سه سال دارند، در عین حال این
خطر همه را تهدید مینماید.
حرکت تکنیکی و ساده مانور هایملیخ (Heimlich Maneuver) شما را قادر
میسازد تا در حد امکان، اشخاص را از خطر خفگی نجات دهید. با
یادگیری این روش، حتی میتوانید خود را نیز از خطر خفگی برهانید.
فرد در حال خفگی نه می تواند صحبت کند و نه توانائی تنفس دارد، لذا
به کمک شما سخت نیازمند است. هیچگاه به پشت شخص در حال خفگی نزنید،
چرا که ممکن است کار مشکلتر شود (مگر آنکه نیم تنه بالائی شخص رو
به پائین باشد). خندیدن و یا حرف زدن در حین جویدن غذا و بلعیدن آن
ممکن است باعث ایجاد حالت خفگی گردد. به هنگامی که حالت خفگی دست
میدهد، هرگز محلی را که دیگران در آن هستند ترک نکنید و همانند
شکل زیر، با اشاره وضعیت خود را به آنان بفهمانید.
تأثیر این تکنیک به این دلیل است که در حالت قطع تنفس بیمار، هنوز
مقدار قابل توجهی هوا داخل ششها باقی است و با فشردن سریع دستها بر
روی شکم مصدوم (بین قفسه سینه و ناف)، ششها فشرده می شوند و هوای
موجود در آنها به سمت نای حرکت میکند و جسم خارجی را به سمت بیرون
حلق میراند. خفگی در کودکان اغلب به دلیل بلعیدن جسم خارجی رخ
میدهد. در مورد به کارگیری این تکنیک برای کودکان با احتیاط کامل
عمل کنید.
نشانههای شخص در حال خفگی:
1. ناتوانی در تنفس و صحبت کردن
2. ناتوانی در سرفه کردن
3. تغییر رنگ صورت به کبودی
4. از دست دادن هوشیاری
مراقبت از کودکان
از آنجا که کودکان تمایل دارند اشیاء را به دهان بگذارند و ببلعند،
پیشبینیهای زیر را در مورد آنها رعایت کنید:
1. هرگز اسباب بازیهای کوچک را که ابعادشان 4×2 سانتیمتر و
یا کوچکتر است، در اختیار کودکان قرار ندهید. به همین شکل مراقب
قطعات کوچک جداشدنی اسباب بازیها نیز باشید.
2. قرص های داروئی را پس از حل کردن در آب به کودکان بدهید.
3. این اشیاء را از دسترس کودکان دور نگه دارید: سکه، دکمه،
بادکنک باد نشده، نخود، لوبیا، دانه تسبیح، تیلههای شیشهای و
سنگی...
4. این خوراکیها را نیز از دسترس کودکان دور نگه دارید:
ذرت بو داده، آجیل، یخ، شکلات، سبزیجات خام، هویج...
5. کودک در حال خوردن خوراکی نباید بدود، راه برود و یا
بازی کند.
چگونه خودمان را از خطر خفگی نجات دهیم:
1. یک دستتان را مشت کنید و انگشت شست خود را بر روی شکم
(بین قفسه سینه و ناف) بگذارید.
2. این دست را محکم با دست دیگرتان بگیرید و هر دو دست را
با حرکت سریع رو به بالا فشار دهید. همچنین میتوانید بر روی جسمی
ثابت و افقی (مانند لبه میز، صندلی، نرده، ...) خم شوید و شکمتان
را با حرکات سریع به لبه جسم فشار دهید.
3. این حرکت را تا خارج شدن جسم خارجی ادامه دهید.
خردسالان
در ابتدا سعی کنید جسم خارجی را (در صورتی که قابل مشاهده است) با
گرداندن انگشت در داخل دهان نوزاد خارج نمائید. باید مراقب باشید
که این کار شما جسم خارجی را بیشتر در حلق کودک فرو نبرد.
در صورتی که با انگشت موفق به خارج کردن جسم خارجی نشدید، مانند
شکل، پنج بار با پاشنه دست به پشت نوزاد بزنید. سر نوزاد باید
پائین تر از بدنش قرار بگیرد.
در صورتی که با استفاده از روشهای قبلی مشکل برطرف نشد، دو انگشت
میانی را مانند شکل، در وسط قفسه سینه نوزاد بگذارید و پنج بار به
سرعت رو به پایین فشار دهید. سر نوزاد در این حالت نیز باید
پائینتر از بدنش قرار بگیرد.
کودکان
همانگونه که پیشتر توضیح داده شد، ابتدا یک دستتان را مشت کنید و
انگشت شست خود را بر روی شکم کودک (بین قفسه سینه و ناف) بگذارید.
سپس این دست را محکم با دست دیگرتان بگیرید و هر دو دست را با حرکت
سریع رو به بالا فشار دهید. شدت بالا کشیدن نباید به حدی باشد که
کودک از روی زمین بلند شود.
بزرگسال (هوشیار)
پشت سر شخص مصدوم بایستید و دستانتان را به نحوی که قبلاً توضیح
داده شد به دور کمر وی گره بزنید. آنگاه آنها را بر روی شکم مصدوم
به طرف بالا فشار دهید. این حرکت را چند بار تکرار کنید. در صورتی
که شخص بر روی صندلی نشسته باشد، میتوانید این حرکت را از پشت
صندلی انجام دهید.
بزرگسال (بیهوش)
پاشنه یک دست را مقداری بالاتر از ناف قرار دهید. دست دیگرتان را
بر روی آن بگذارید. دستانتان را چند بار به سرعت به سمت بالا فشار
دهید تا جسم خارجی به طرف بیرون هدایت شود. در مورد کودکان،
میتوانید این حرکت را با کمک دو انگشت میانی دستانتان انجام دهید.
تذکرات مهم:
1. در صورتی که شخص مصدوم می تواند سرفه کند، نیازی به
کاربرد این روش نیست.
2. مانور هایملیخ برای کودکان کمتر از یک سال توصیه نمیشود
و در مورد خردسالان و کودکان باید با احتیاط و ملایمت فراوان رفتار
کرد.
3. در صورتی که در مورد مصدوم مردد به سکته و یا خفگی
هستید، مبنا را بر خفگی بگذارید. چرا که موارد مشاهده شده خفگی در
حین غذا خوردن به مراتب بیش از سکته میباشد.
وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً
و هر کس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است که گوئى همه مردم را زنده کرده است
سوره المائدة آیه 32
بدینوسیله
به اطلاع کلیه افرادی که داوطلب ثبت اطلاعات HLA خود در "بانک اطلاعاتی
HLA اهدا کنندگان سلولهای بنیادی ایران" مرکز تحقیقات هماتولوژی-انکولوژی و
پیوند سلولهای بنیادی هستند میرساند این بانک با هدف یافتن دهنده سازگار
برای پیوند آن دسته از بیماران نیازمندی که فاقد دهنده سازگار در
خویشاوندان خود میباشند راه اندازی شده است و آماده دریافت اطلاعات HLA
شما می باشد.
از کلیه داوطلبین علاقمند دعوت می شود جهت شرکت در این طرح خداپسندانه به
بیمارستان شریعتی مرکز تحقیقات هماتولوژی-انکولوژی و پیوند سلولهای بنیادی
طبقه سوم دفتر بانک اطلاعات اهداکنندگان سلولهای بنیادی ایران مراجعه
نمایند.
ساعات کار بانک اهداکنندگان سلولهای بنیادی
شنبه تا چهار شنبه ساعت 8 الی 13
پنچشنبه ها 8 الی 12
لطفاً قبل مراجعه هماهنگ شود
در صورت ثبت نام اینترنتی برای نمونه گیری باشما هماهنگ خواهد شد
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست
سوگند می خورم به مرام پرندگان
در عرف ما، سزای پریدن تفنگ نیست
با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست
در کارگاه رنگرزان دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
از بردگی مقام بلالی گرفته اند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست
دارد بهار می گذرد با شتاب عمر
فکری کنید که فرصت پلکی درنگ نیست
وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست
تنها یکی به قله تاریخ می رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست
حامد عسکری
ای نخستین بدر، هر شب دیدنت را دوست دارم
آسمان در آسمان تابید نت را دوست دارم
ای خدای خاک ! وقتی ابرها را می تکانی
از درختی مرده ، خرما چیدنت را دوست دارم
دست هایت را همان اندازه که شمشیر می زد
وصله وقتی می زند پیراهنت را دوست دارم
آه ای بر چاه ِ عدل ِ کوفه بوتیمار غمگین
گریه کن این ترس ازخشکیدنت را دوست دارم
درد اگر بر شانه هایت بود مرهم می نهادم
آه از آن درد ِ دگر، نالیدنت را دوست دارم
تو نه قرآن ، نه، سر فرزند را بر نیزه دیدی
حکم اگر این است من جنگیدنت را دوست دارم
دست بر خون قبضه ی شمشیر می رقصی و دشمن
می رمد بی سر و من رقصیدنت را دوست دارم
*****
نه غزل ظرفیتش کم نیست اما دردهایت...!
آه بر این بیت ها خندیدنت را دوست دارم
من از آن یاس، آن که در دستان سرسبز تو خشکید
خارج از باغ آخرین بوئیدنت را دوست دارم
سیم آخر را زدم دیگرجنون از حد گذشته است
هرچه بادا باد آقا من زنت را دوست دارم
دست های تو کلید رازهای سر به مهر است
کمتر از آنم ولی فهمیدنت را دوست دارم
تو همان ماه ِ دلیل ِ آفتاب ِ آخرینی
گفتم ای بدر نخستین، دیدنت را دوست دارم
مرداد 84 – صالح سجادی
سال ها پیش در این شهر درختی بودم(شاعر: محمد جواد غفور زاده (شفق))
حضرت زهرا(س)-شهادت(از زبان درب خانه)
سروده استاد محمد جواد غفور زاده (شفق)
سال ها پیش در این شهر درختی بودم
یادگار کهن از دوره ی سختی بودم
هرگز از همهمه ی باد نمیلرزیدم
ناز پروده چه اقبال و چه بختی بودم
به برومندی من بود درختی کمتر
رشد می کردم و می شد تنهام محکمتر
من به آینده ی خود روشن و خوش بین بودم
باغ را آینهای سبز به آیین بودم
روزها تشنه ی همصحبتیِ با خورشید
همه شب هم نفس زهره و پروین بودم
ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک
برگهایم گل تسبیح به لب مثل ملَک
راستی شکر خدا برگ و بری بود مرا
با درختانِ دگر سِرّ و سَری بود مرا
دست و دل بازتر از سرو و صِنوبر بودم
چتری از سایه و شهد و ثمری بود مرا
چشم من بود به شاهین ترازوی خودم
تکیه کردم همۀ عمر به بازوی خودم
ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی
باغ شد صحنه ی طوفان بیابان گردی
در همان حال که احساس خطر میکردم
نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی
تا به خود آمدم از ریشه جدا کرد مرا
ضربههایش متوجّه به خدا کرد مرا
حالتی رفت که صد بار خدایا کردم
از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم
گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم
از سعادت به رُخم پنجرهای وا کردم
از من سوخته دل بال و پری ساخته شد
کم کم از چوب من آن روز دری ساخته شد
وقف دیوارِ حرمخانه ی ماهم کردند
هر چه در بود در آن کوچه نگاهم کردند
از همان روز که سیمای علی را دیدم
همه شب تا به سحر چشم به راهم کردند
مثل خود تشنه ی سیراب نمیدیدم من
این سعادت را در خواب نمی دیدم من
بارها شاهد رُخسار پیمبر بودم
مَحرم روز و شب ساقی کوثر بودم
تا علی پنجه به این حلقه ی در میافکند
به خدا از همه ی پنجرهها سر بودم
دستهای دو جگر گوشه که نازم میکرد
غرق در زمزمه و راز و نیازم میکرد
به سرافرازی من نیست دری روی زمین
خورده بر سینه ی من بال و پر روح الامین
سایه ی وحی و نبوت به سرم بوده مدام
به خدا عاقبت خیر همین است همین
هر زمانی که روی پاشنه میچرخیدم
جلوۀ روشنی از نور خدا میدیدم
گاه گاهی که زِ من فاطمه میکرد عبور
موج میزد به دلم آینه در آینه نور
سبزپوشان فلک پشت سرش میگفتند
«قل هو الله احد»، چَشم بد از روی تو دور
سوره ی کوثری و جلوه ی طاها داری
آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری!
دیدم از روزنِ در جلوه ی احساسش را
عطر گلهای بهشتی و گل یاسش را
دیدهام مائدهای را که فرستاده خدا
دیدهام فاطمه و گردش دستانش را
زیر آن سقف گلین عرش فرود آمده بود
روح همراه ملائک به درود آمده بود
هر گرفتار غمی حلقه بر این در می زد
هر که از پای میافتاد به من سر می زد
آیۀ روشن تطهیر در این کوچه مدام
شانه در شانۀ جبریل امین پر می زد
یک طرف شاهد نجوای یتیمان بودم
یک طرف محو شکوفایی ایمان بودم
من ندانستم از اوّل که خطر در راه است
عمر این دلخوشی زودگذر در راه است
دارد این روز مبارک، شب هجران در پی
شب تنهایی ریحان رسول الله است
مانده بودم که چرا آینه را آه گرفت؟
یا پس از هجرت خورشید چرا ماه گرفت؟
رفت پیغمبر و دیدم که ورق برگشته
مانده از باغ نبوت گل پرپر گشته
مهبط وحی جدا گردید جبریل جدا
مسجد و منبر و محراب و حرم سرگشته
هست در آینه ی باغ خزان دیده ملال
نیست هنگام اذان صوت دل انگیز بلال
همه حیرت زده افروختنم را دیدند
دیده بر صحن حرم دوختنم را دیدند
بی وفایان همه آن روز تماشا کردند
از خدا بیخبران سوختنم را دیدند
سوختم تا مگر از آتش بیداد و حسد
چشم زخمی به جگر گوشۀ یاسین نرسد
هیچ آتش به جهان این همه جانسوز نشد
شعله جان سوز اگر بود جهان سوز نشد
رسم آتش زدن از عهد خلیل الله است
آتش آن روز گلستان شد و امروز نشد
آه از این شعله که خاموش نگردد هرگز
داغ این باغ فراموش نگردد هرگز
سوخت در آتشِ بیداد رگ و ریشه و پوست
پشت در این علی است و همه ی هستی اوست
یادم از غفلت خویش آمد و با خود گفتم
حیف آن روز به نجّار نگفتم ای دوست
تو که در قامت من صبر و رضا را دیدی
بر سر وسینه ی من میخ چرا کوبیدی؟
همه رفتند و به جا ماند درِ سوختهای
دفتری خاطره از آتشِ افروختهای
روی گلبرگ شقایق بنویسید هنوز
هست در کوچه ی ما چشمِ به در دوختهای
تا بگویند در این خانه کسی میآید
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید...
دو شاگرد دبیرستانی نزد معلم خود آمده و پرسیدند :
- استاد اصولا منطق چیست ؟
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد پیش من می آیند.
یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.
وباز پرسید : خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه!
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو !
تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو
! معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است !!!
معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق ! و از دیدگاه هر کس متفاوت است ...
وقتی بچه بودیم زنگ یه خونه روکه می زدیم در نمیرفتیم،
سلامتیشان برایتان مهم است .
1
ساعت 11 شب بدنمان در چه وضعی است؟؟؟12 شب یا 3 نیمه شب چطور؟؟؟ برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم.به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب:
زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود.در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد.در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.
ساعت 11 تا 1 شب:عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.
ساعت 1 تا 3 نیمه شب:
عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.
ساعت 3 تا 5 صبح:
عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد.بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان، سرفه شدید یا عطسه می کنند.
ساعت 5 تا 7 صبح:
این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع کنید.
ساعت 7 تا 9 صبح:جذب مواد مغذی صورت می گیرد، پس بهتر است صبحانه بخورید.افرادی که بیمار می باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقیقه میل کنند.کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها،ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود راتغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.
در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات، با خستگی بهسر کار می روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.
پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید .
حق
نداریم احساس دیگران رو به بازی بگیریم
فقط بخاطر اینکه
هنوز تکلیفمون با احساس خودمون معلوم نیست .....!
آهـــــــــای فلانی !
یـــادت باشــد ...
کـــم حوصلـه ســت ..
ظـاهـــرش جـــدیست ..
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـی اش بـه وسعـت یک
اقــیـانــوس است !
بــد قـول نــیـست .. امـــا گرفتار است
با او راه بیا....!
خــستـه کـه بــاشـد ..
تــنهـایش بــگــذار ...!
تودار است ..
اما صبر کن خودش بعد حرفهایش رامی گوید !
او تمام دنیای من است ...
مبادا بیازاریش ....
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نــوحه و چــه عــزا و چــه مــاتم است
باز این چه رستخیز عظیــم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
ای وجودت عشق را معنای حسین
عالمی یک قطره تو دریا حسین
پرسیدم ازحلال ماه: چرا قامتت خم است؟
آهی کشید و گفت: که ماه محرم است!
گفتم: مگر که چیست محرم؟
با ناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است!
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشورا به پا شد
حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد
ای به دل بسته، قدری آهسته
کن مدارا با، زینب خسته
یا حسین مظلوم
یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن
تموم حاجتا رو همه از اون می گیرن
بین دو نهر آبه، یه سرزمین خشکه
شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عطر مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه
سینه زن حسینه، یل ام البنینه
دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین
تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین
السلام ای وادی کرببلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
کربلا لبریز عطر یاس شد
نوبت جانبازی عباس شد
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین
ایام عزا و غصه آغاز شود
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانشآموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست
علم فاطمه دست قلم عباس است
فرشتهها از امشب صبوی غم مینوشن
دوباره اهل جنت پیرهن سیاه میپوشن
عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است
عالم همه قطره و دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی
و ایام پژمردن گلستان فاطمه تسلیت باد