-
گریه
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:54
☺گریه نکن بزرگتر که می شوی یاد می گیری چطور خودت، خودت را دلداری بدهی☻
-
امشب یاد تو دارم
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:54
امشب سرآن دارم ، تا با تو سخن گویم راه تو بپویم من ، اسرار تو راجویم امشب به درت خواهم ، تاصبح همی کوبم تا خود به درآئی زان ، عطرت به صفا بویم امشب زغمم تاصبح ، حرف دل خود گویم پیمانه به پیش آری ، تا باز کنی رویم امشب زمِیَت نوشم ، تا مست کند آن می من را که گنه کردم ، بسیار مدد جویم امشب به سرم می زن ، بی خود ز خودم...
-
کوچک و بزرگ
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:51
-
دعایم
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:48
دعایم گرچه گیرا نیست، دعایت میکنم اما نمیدانم چه می خواهی، از او خواهم برای تو هر آنچه در دلت خواهی، تو هم اندر قنوت خود دعایم کن،که محتاجم
-
پروردگارا...
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:43
پروردگارا... در این شب قدر بهترینها را برای دوستانم مقدر بفرما... آمین یا رب العالمین
-
پاک
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:41
وقتی اورجینال به دنیا اومدی، حیفه کپی از دنیا بری .... خودت باش ! . . .
-
بخشش
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:39
خداوندا .... پروردگار خوب من ... امشب شب قدر است شب رحمت ... بخشش و مهربانی و لطف توست از روی کرم به من سلامتی بخش ،شادی نصیبم
-
الکل
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:33
مردها مثل الکل هستند, دیر بجنبی همشون می پرن . . .
-
فن آوری دیگه
شنبه 21 مردادماه سال 1391 21:28
-
روزه
شنبه 21 مردادماه سال 1391 13:16
-
دستم را بگیر
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:59
-
هویدا
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:53
حالا معنی این حرف امیر عباس هویدا رو که در دادگاه ازش سوال شد که در این ۱۳ سال که نخست وزیر بودی چه غلطی کردی؟! رو میشه فهمید، که یک خودکار بیک از جیب کتش در آورد و گفت: در ابتدای دوران نخست وزیری من، قیمت این خودکار ۵ ریال بود و تا پایان آن که ۱۳ سال طول کشید ۵ ریال باقی ماند... اما خیلیها بهش خندیدند و معنی حرفش رو...
-
آزادی
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:40
ف راموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد ولی راه به جائی نخواهد برد ... پس همیشه تو زندگیت کنترل داشته باش ! . . .
-
رمانتیک
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:38
-
صادق هدایت
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:34
-
خدایا تنهام
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:31
-
احمد شاملو
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:05
-
زیباست
شنبه 21 مردادماه سال 1391 12:00
زندگی کوتاه است، قواعد را بشکن، سریع فراموش کن، به آرامی ببوس، واقعاً عاشق باش، بدون محدودیت بخند، و هیچ چیزی که باعث خنده ات میگردد را رد نکن...
-
خدایا
شنبه 21 مردادماه سال 1391 11:55
بار الها... در این روز درهای فضلت را بر من بگشا... برکاتت را بر من فرود آر... و مرا در بدست آوردن موجبات رضایتت موفق بدار... و در بهترین مکانهای بهشتت سکنایم ده... ای پاسخ دهنده به خواسته های نیازمندان...
-
بغض
شنبه 21 مردادماه سال 1391 00:41
-
"ویکتور هوگو"
شنبه 21 مردادماه سال 1391 00:34
به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... زیرا تشنه عشق روزی سیراب می شود... "ویکتور هوگو"
-
حساب کتاب
شنبه 21 مردادماه سال 1391 00:33
میگویند یک روزی هست .. که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند … و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی! فقط نمیدانم …. تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟! :|
-
کودکی پاکی
شنبه 21 مردادماه سال 1391 00:09
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : . بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند، . تنــها دردم، زانوهای زخمـی ام بودند، . تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود، . و معنای خداحافـظ، . . . . . تا فردا بود . . ! .
-
فاحشه کیست
شنبه 21 مردادماه سال 1391 00:04
نظرتون چیه؟
-
نازناز
جمعه 20 مردادماه سال 1391 23:54
میده...
-
عبادت
جمعه 20 مردادماه سال 1391 23:48
-
پـهـلـوان بـــــهــداد ســـلیمی و همـــسـرش ♥
جمعه 20 مردادماه سال 1391 23:46
پـهـلـوان بـــــهــداد ســـلیمی و همـــسـرش ♥ به سلامتیش...
-
دخل وخرج
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 18:10
خدایـــــــــــا ، دخـلـم با خـــرجـم نمیـــخــواند ، کـــم آورده ام ، صـــبری کـــه داده بـــودی تــمــام شـــد ، ولـــی دردم همـــچـــنان باقیــــــست !!! بدهکـــــــــار قلــــــبم شـــده ام ، میــــــدانم شـــرمنــــــده ام نمیــــــکنـــی؛ باز هــــــم صـــبـــــــر میــــــخـــواهــــــم...
-
دل سوزان!
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 18:01
« دل سوزان! » میراث فرهنگی و گردشگری در مازندران فقر فرهنگی و بی توجهی به محیط زیست و حیات وحش! عکس زیر ریختن زباله های شهری ( توسط شهرداری ) را در کنار جاده اصلی پلور – رینه نشان می دهد.
-
منوچهر احترامی
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 17:59
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند مارها باز...