سلامتی اراده پسر کوچولویی که وقتی تو پارک جلوم خورد زمین.. تو اوج گریه وقتی بهش شکلات تعارف کردم با اینکه چشاش برق میزد ورنداشت.... وقتی اصرار کردم گفت: نه خانم من قند دارم اگه بخورم باید انسولین بزنم......
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد
بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانه های تو...
که بعد... تــو آرام
خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم.
در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی
دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل
میگیرد و سر میز مینشیند. سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، و
بلند میشود تا آنها را بیاورد. وقتی برمیگردد،
با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با
توجه ...به قیافهاش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش
احساس میکند. اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد
که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا
نیست. او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای
خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد. در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان
بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی
شادمانه به او پاسخ میدهد.
دختر اروپایی سعی میکند کاری کند؛ اینکه
غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد
سالاد را میخورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند، و
یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با
لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرمکننده و با مهربانی
لبخند میزنند.
آنها ناهارشان را تمام میکنند. زن اروپایی بلند میشود
تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاهپوست، کاپشن خودش را آویزان
روی صندلی پشتی میبیند، و ظرف غذایش را که دستنخورده روی میز مانده است.
در عجبم از دخترها !
که ازخدا به اون بزرگی فقط یه شوهر میخوان .
ولی از شوهر به این درماندگی همه دنیا را میخوان.
آینه بهترین دوستمــه؛
چــون وقتـــی گــریــه مــیکنـــم، نــمـی خنــده . . . !
... چارلی چاپلین ...
میــدونـــی مـشـکـل ایـنــه کـــه :
وقتی با کسی تموم می کنی ،
خیلی بیشتر در موردش فکر می کنی تا وقتی که باهاش هستی ...!
دوست دارم دستم به اونی که دوستش دارم برسه و بگیرمش کلی کتکش بزنم و یهو وسط کتک ، بزنم زیر گریه و بگم :
" آخه دیوونه ! دلم واست تنگ میشه ، اینقدر از من دور نباش خب