من چه در وهم وجودم ، چه عدم ، دل تنگ ام از عدم تا به وجود آمده ام ، دل تنگ ام
روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام...
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام
ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را! به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام
باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام...
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام
"فاضل نظری"
سیگارم چه خوب درک میکند مرااا، وای که چه زیبا کام میدهد، این نو عروس هر شب تنهایی هایم لباس سپیدش را تا صبح برایم میسوزاند و من تا صبح بر لبانش بوسه میزنم ، چه لذتی میبریم ... او از جان مایه میگذارد و من از عمررر، هر دو میسوزیم به پای هم.........
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من چه در وهم وجودم ، چه عدم ، دل تنگ ام
از عدم تا به وجود آمده ام ، دل تنگ ام
روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک
از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام...
خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام
ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام
باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام...
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام
"فاضل نظری"
سیگارم چه خوب درک میکند مرااا،
وای که چه زیبا کام میدهد،
این نو عروس هر شب تنهایی هایم لباس سپیدش را تا صبح برایم
میسوزاند و من تا صبح بر لبانش بوسه میزنم ،
چه لذتی میبریم ...
او از جان مایه میگذارد و من از عمررر،
هر دو میسوزیم به پای هم.........