به به، چه
نمازی*!*
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زر دوز که محراب دعا نیست
* *
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟*!*
* *
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست*!*
* *
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
* *
یکذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانیست*!*
* *
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندیست که این حافظه در خدمت ما نیست
* *
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
* *
بیدغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نیست
* *
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکیست، ربا نیست*!*
* *
از بسکه پی نیموجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
* *
به به، چه نمازیست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ریا رفتم وشد
ریش خود را ز ادب صاف نمـودم با تیـــغ
همچنان آینه با صدق و صفا رفتم وشد
با بـــوی ادکلنـــی گشت معطر بدنــــم
عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد
حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را
ننمودم ز تــــه حلق ادا رفتـــــــم و شد
یکدم از قاســـم و جبار نگفتــــم سخنی
گفتم ای مایه هر مهر و وفا، رفتم و شد
همچو موسـی نــه عصا داشتــــم و نه نعلین
سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد
"لن ترانــــی" نشنیدم ز خداوند چـــو او
"ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد
مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟
من دلباخته بــــی چون و چـــــرا رفتم وشد
تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خــــدا گفتـــــــم و او گفت بیا رفتــم و شد
مسـجد و دیـــر و خرابات بــــــه دادم نرسید
فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد
خانقاهم فلکِ آبی بی سقف و ستون
پیر ِ من آنکه مرا داد ندا رفتـــــم و شد
گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو
تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم وشد
زیباست سپاس