saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

saeedtag

دل نوشته ها مکانی برای آرامش

کبوتر

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت


چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

...

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود


مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت


او کسی بود که از غرق شدن می ترسید


عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت


هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد


واژه خسته ُکه یک روزو کبوتر شدو رفت...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد