باید دور شد از منجلاب ِ این ذهن ِ خسته
از چرندیات ِ روی کاغذ و قلم ِ هرزه !
باید دور شد از مادر ِ همیشه دلواپس
که فکر میکرد محبت فقط درون ِ قابلمه و ماهی تابس !
باید دور شد از پدر همیشه بی خیال
که یک بار هم از ما نپرسید شرح ِ حال !
باید دور شد از آن خدایی که هیچ وقت ما را ندید
فقط خدای پولداران بود و خانواده های شهید !
باید دور شد از دوست دختر ِ همیشه شکاک
که مغزت را می بلعد همچون مار ِ شانه های ضحاک !
باید دور شد از رفیق ِ پر ادعا
که با زبانش پُتک بر سرت میزند بی صدا !
باید دور شد از دختران ِ الکی خوشحال
که از نگاهشان تو یک افسرده ای و خودشان اهل ِ عشق و حال !
باید دور شد از پسران سر زبون دار و زرنگ
که به وقتش حقت را میخورند بیدرنگ !
باید دور شد از جماعتی که از هم نقاب قرض میکنند
نان را به نرخ ِ روز میخورند و رنگ عوض میکنند !
باید دور شد از تعریف و تمجید دوستان ِ مجازی
که روزی فراموشت میکنند، چه مثل من بنده ی حقیر باشی یا بزرگی چون ناصر حجازی !
باید دور شد از این زندگی که بر سرم منت گذاشت
تحمل کرد ما را ، هرچند شب و روزش فقط نکبت داشت...!