شعر روباه و کلاغ به لهجه یک آبادانی خوش ذوق:
زاغکی بر درخت نخلی فلافل میخورد
روباهی اومد و گفت: ها وولک چه بالی، چه دمی
عجب عینک ریبونی! مشکی رنگ عشقه
دمت گرم یه دهن سیمو بوخون
زاغ فلافل را گذاشت زیر بغلش و گفت:
دهنت سرویس مو خودوم کلاس سومم